
پیشم بمون گربه سیاه! 𝓟𝓪𝓻𝓽¹⁶ افشای راز!
فلش بک به زمانی که لیدی باگ رفت کنار رود سند... نمی تونست جلوی گریه کردنش رو بگیره مدام داشت گریه می کرد که... _ می بینم که ماهی افتاد توی تور! لیدی: ارباب شرارت و مایورا؟! از جون من چی می خواین؟ در ضمن... منظورت از ماهی چیه؟ ارباب: تو لیدی: من؟ ارباب: آره تو و حالا می خوام تورو با دو نفر آشنا کنم... ((متغیر)) خودت رو به لیدی باگ معرفی کن... متغیر: من متغیر هستم و قدرتم اینه که رفتار همه رو تغییر بدم لیدی: پس تو باعث اون رفتار های گربه سیاه می شدی؟ متغیر: معلومه که آره! البته گربه سیاه اگه نمی خواست باور کنه قدرتم روش تاثیر نمی گذاشت ارباب: این از آکومایی عزیزمون و حالا تورو با سنتی مانستر عزیرمون آشنا می کنم دیگه این یکی رو خودت میشناسی. سنتی باگ: سلام لیدی باگ من سنتی باگ هستم و با تو مو نمیزنم فقط من شرور هستم و تو آدم خوب... لیدی باگ از جاش بلند شد و یویو رو تو دستش گرفت و شروع کرد به چرخوندن و گفت: لیدی: من حساب تک تکتون رو می رسم😠 مایورا: تو از شدت ناراحتی دست و پات داره می لرزه قراره با ما درس عبرت یاد بدی؟ هاهاهاهاهاااااا....
لیدی باگ وضعیت چندان مناسبی برای دعوا نداشت ولی نمی تونست همینجوری دست رو دست بزاره و اجازه بده که معجزه گرش رو ازش بگیرن بخاطر همین سعی کرد با حرف زدن اوضاع رو کنترل کنه ولی... ارباب: سنتی باگ ، متغیر برام معجزه گرش رو بیارین... سنتی باگ و متغیر: چشم ارباب شرارت و حجوم بردن به طرف کفشدوزک خوب داشت پیش می رفت که سنتی باگ لیدی باگ رو با یویوش گرفت و خواست به طرف خودش بکشه که لیدی باگ از دستش دررفت و قسمت گیجگاهی سرش خورد به گوشه نیمکت کنار خیابون و از ه....و....ش رفت (آخه کی اون نیمکت رو گذاشته اونجا 🙄) ارباب: هاهاهاهاهاهاهاهاهاهاها(د..ر^^د😑) الان معجزه گر کفشدوزک مال منه... مایورا: هی اون گربه سیاه نیست؟ برگردیم به زمان خودمون کت: ارباب شرارت؟ چه بلایی سر لیدی باگ آوردی😡😡😡😡😡😡 ارباب: کتنوار! خوش اومدی! کت: اینحا چه خبره؟ ارباب: ممنون که تو عملی شدن نقشمون بهمون کمک کردی! کت: مگه هدفت من نبودم؟ ارباب: نه معلومه که نه. ما از طریق سنتی باگ و متغیر سعی کردیم که لیدی باگ رو از تو دور کنیم و وقتی که رفتار هات غیر قابل تحمل شد لیدی باگ رو گیر بندازیم و معجزه گرش رو بگیریم. چون گرفتن گوشواره های لیدی باگ و انگشتر تو با وجود لیدی باگ غیر ممکن بود بخاطر همین مجبور شدیم اول مال اون رو بگیریم چون گرفتن انگشتر تو ساده ترین کار بود و الان به لطف تو و متغیر سنتی باگ من موفق شدم. هاهاهاهاهاهااااا.... کت: هنوز نه! اول باید با من طرف بشی حالا اگه بردی که به احتمال صفر درصد برنده بشی هر دوتا معجزه گر مال تو میشه
ارباب: من یه فکری دارم... تو به تنهایی در برابر پا چهار تا. اگه بردی که ما میریم ولی اگه نه ، ما بردیم ، رحمی در کار نیست. کت: قبوله! ارباب: حححححححححممممممممممممللللللللللهههههههههههههههه و جنگ آغاز شد درست ده دقیقه نگذشته بود که ... (یادم نرفته بگم ض..ر^^^_به ای که لیدی باگ خورده بود کمی ش...د:؛&ید بود بخاطر همین فعلا خوابه) مایورا سرفه های شدیدی کرد. حالش چندان خوب نبود بخاطر همین سنتی باگ از بین رفت ارباب شرارت که متوجه این قضیه شد فوری آکوما رو از بین برد و عقب نشینی کرد. کت: آره تو این بلا رو سر لیدی باگ آوردی همچین هم تاوان پس میدی! مانی: ها؟ چی؟ اینجا چه خبره؟ من کجام؟ ماری؟ ماری کجاست؟ کت: لطفا آروم باشید آقا! شنا آکومایی شده بودین به مدت چند روز... فکر کنم ارباب شرارت افزایش قدرت پیدا کرده که به مدت چند روز آکومایی داشته. مانی: ماری؟ ماری کجاست؟ کت: ماری کیه؟ مانی: خواهرم... باید پیداش کنن. ممنون کتنوار کت: خواهش می کنم 😄 و مانی رفت که کت یاد لیدی باگ افتاد...
و با سرعت تمام رفت پیشش. کت نوار سر لیدی باگ رو بلند کرد و... کت: کفشدوزک؟ دختر کفشدوزکی؟ لیدی باگ؟ چشمات رو باز کن خواهش می کنم لطفا... و شروع کرد آروم گریه کرد😥😥 کت: ببرمش ب..&م.^^ا&٪$٪ر&&$س&^'تان؟ نه هون موقع می گن کی این بلا رو سرش آورده... ببرم مطب دکتر وضعیتش با ب...ی...م...اا...رر....س...تت...اا...نن (محبورشدم اینجوری بنویسم😅) فرقی نمی کنه. دکتر بیارم.. ولی نمیتونی تونم تنهاش بزارم... ببرن پیش استاد فو... اونم که حافظه اش رو از دست داده... ببرم پیش کانگورو ( استاد سوهان رو میگه... آخه جطور فقط مثل کانگورو می پره بخاطر همین... (فصل ۵ قسمت ۲)) آدرس خونش رو بلد نیستم... اگه خونه داشته باشه... الان باید چی کار کنم؟ پس باید خودم دست به کار بشم. آهان فهمیدم برم یه بطری آب خنک بیارم شاید بیدارش کرد... بعد از خرید آب... آب رو خرید و اومد ریخت رو سر لیدی باگ... لیدی: یا خدااااااا.... ارباب شرارت ، مایورا ، متغیر ، سنتی باگ .... کجان؟😧 من کجام؟ 🤕اینجا کجاست؟😟وای خدا.... 😞 کت: آروم باش تو الان اینجایی و در امنیت کامل... 😊 لیدی: چه اتفافی افتاده؟😟 کت: مهم نیست چه اتفاقی افتاده.... مهم اینه که تو الان سالمی😁 حالا چطوره؟ لیدی: خوبم ولی کمی سرم گ#٪ی؛*&$ج میره کت: خیلی نگرانت شدم🤕
یه لحظه که تورو تو اون وضعیت دیدم.... وای..... نمیدونی چه احساس و.ح.ش.ت.ن.ا.کی بهم دست داد😕 لیدی: چرا کاگامی رو ول کردی و رفتی؟😒 کت: چون... یکی بود که م.ب.ل.ق.... م.ت.ع.ل.ق به اونه یکی که خیلی لجباز و در عین حال مراقب همه چیزه! من چطور میتونم اونو ول کنم؟ لیدی: خیلی ساده... همونطور که وقتی رفتیم نیویورک معجزه گرت رو بخاطر یه اشتباه مس دادی. وقتی بهت کنی استراحت دادم و بحثمون شد با اینکه حق با تو بود باز هم معجزه گرت رو پس دادی. برو خدات رو شکر کن که کت واکر آدم خوبی از آب دراومد وگر نه بجای تو الان اون اینجا بود...( تا بکم پیش دلش برای کت نوار تنگ شده بود الان هم داره اینو میگه😑) الا اگه اجازه بدی باید برم😒... کت: من میدونم تو چی میخوای... یه عذر خواهی... ولی.. لیدی: ولی دیگه دیر شده😔 کت: اما من... لیدی: خداحافظ😣 کت: صبر کن ... اما ایدی باگ بدون اینکه توجهی بهش داشته باشه گذاشت رفت. خب کت نوار هم از بس هُل کرده بود که یادش رفت گل رو بهش بده و اینکه حتی یک بار از دهنش کلمه بانوی من بیرون نیومد بیشتر ناراحتش کرد. خببب... حقم داشت ولی جاش نبود! کت: من نمی دونم چطوری باید ب.ل.ق شکستت رو درست کنم وچطوری از دلت در بیارم بانوی من! کلویی: آه بالاخره پیدات کردم سوسک سیاه بندری! کت: کلویی؟ اینجا چی کار می کنی؟ کلویی: اکمدم این دعوت نامه ها رو بهتون بدم آخه قراره مهمونی بگیرم بابام مجبور کرد شما دوتا رو هم دعوت کنم... البته آ نجا خییییلی کسل کننده میشه و اصلا اجبار نمی کنم بیاین یعنی نیاین بهتره😏😒😏 کت: مگه میشه نیایم 😃 کلویی: اینم مال سوسک خال خالی... اگه دیدیش بهش بده 🙄 کت: ممنون کلویی حتما😁 کلویی: خیلی خب دیگه مزاحمم نشد و وقتم رو هم نگیر خداحافظ😒 کت: 😂😂😂😂
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
وااااای سوسک سیاه بندرییییی😂😂😂😂
😹😹😹😹😹😹😹
عاجی ادامش کو؟
نمیدونم چرا منتشر نمیشه 🥺🥺
الان دارم میرم حذف کنم دوباره بنویسم😓
😢
😐😐😐😐
منتشرررررر نمیشههههههههههههههه😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
😐 این دیگه مشکل خودته
بابت روحیه ممنون 😐
خواهش
عاجی
چنل یوتوبت رو میدی
حتما😃
https://youtube.com/c/MIRACULOUSLadyCat2015
مرسی😊
😍😘😘😘
اگه بعدی رو نمیدی من برم😑
عه کجا؟ تو صف برسی هستش😐
بعدی رو میدی یا قورتت میدم یکیشو انتخاب کن 😐
1_ بعدی
2_ قورت شدن
وای بعدی رو کم مونده تموم کنم آخه برای پنجشنبه ۱ سپتامبر که سالگرد میراکلس هست داشتم برای چنل یوتیوبم ویدیو آماده می کردم بخاطر همین یکم تو تاخیر افتاد شرمنده😓 اگه بخوای میتونم لینک چنلم رو بدم و ویدیو که قراره روز پنجشنبه ساعت ۱۸:۲۴ پخش بشه نگاه کنی😉
خیلی دوست داشتم ببینم آجی ولی یوتیوب رو تبلتم نمیگیره 😔
بعدی 😑
دارم می نویسم😁
عالییییی😊😊😊😊😊
ممممررررسسسییییی😘😘😘
سوسک سیاه بندری😂😂😂😂😂😂😂😂
آره🤣🤣🤣🤣☠☠☠
بعدی
شروع کردم به نوشتن 😉