
(2 روز بعد از زبان مرینت)در ماشین رو باز کردم اما یه دفعه ماشین کناریمم درش باز شد و *بومممممممم* مثل چی درا به هم خوردند.با اخم به پسره ی رو به روم گفتم:نمی بینید دارم در رو باز میکنم؟؟ اون پسره که اتفاقا هم دانشگاهیم بود با اخم گفت:شما باید حواستون باشه!..عصبی خندیدم و گفتم:نه بابا!دیگه چی؟حالا طلبکارم شُدید؟..کلویی پوفی کشید و گفت:ول کن بیا بریم اینا ارزش دعوا ندارن..رو به پسره کردم و گفتم:درتون رو ببندید میخوام پیادهشم..پوزخندی زد و گفت:شما در رو ببندید اول من پیاده میشم.اونقدر هر دومون لجبازی کردیم که مجبور شدم از همون راه تنگی که بود پیادهشم اما اون بی شع..ور هم همین کارو کرد و دوتامون تو میلی متری هم وایسادیم.با حرص گفتم:نمی بینید دارم پیاده میشممممم؟😡..آلیا و کلویی و دوستای اون پسره هم عین گوسفند نگاهمون میکردند و میخندیدن. پسره گفت:بفرمائید برید خانم همکلاسی😒..از بس عصبی بودم احترام و سوم شخص جمع رو کنار گذاشتم و گفتم:توجه داری اگه یکم دیگه تکون بخورم به تو میخورم؟..گفت:به من ربطی نداره میخوای بری برو ورگرنه خودم میرم.چشمام رو بستم و نفس عمیقی کشیدم.آروم باش مرینت.چشمام رو باز کردم و لبخند پلیدی زدم:+نمی شینی نه؟😈..خونسرد سرش رو به نشونه "نه" تکون داد. دستم رو مشت کردم.+باشه🤷🏼♀️.و تو یه حرکت مشت محکمی به صورتش زدم که به سمت در پرت شد و تو همین لحظه رد شدم و بیرون اومدم.صدای خنده ی همه بلند شد.یکی از دوست هاش گفت:عجب ضربه ای زدیا!!..دستش رو روی جایی که زده بودم گذاشت و با تعجب بهم نگاه کرد.+هیچ وقت با مرینت دوپن چنگ در نیوفت پسرجون. این رو گفتم و سبد رو از دست آلیا که هنوز میخندید گرفتم و ازشون دور شدم.پسره بلند داد زد: تلافی میکنم!..بدون اینکه برگردم،عین خودش بلند داد زدم:برو بابا!
(مرینت اینا اومدن همون پارکی که تو کارتون رو به روی خونشون بود)یه گوشه زیر درخت زیر انداز پهن کردیم و تنقلات رو باز کردیم..نشسته بودیم و حرف میزدیم که دستشویی لازم شدم.بلند شدم که آلیا گفت:كجا؟ +خونه آقا شجاع میخوام برم دستشویی. آلیا:اوکی..رفتم سمت دستشویی و بعد انجام کارای مربوطه که به شما مربوط نیست،اومدم بیرون که یه نفر منو کشید و چسبوند به دیوار.با دیدن همون پسره که بهش مشت زدم یه لحظه ترسیدم ولی سعی کردم عادی باشم.+چیکار میکنی بچه پررو؟ _گفته بودم تلافی میکنم. +ولم کن بابا واسه من میگه:(گفته بودم تلافی میکنم). _عمرا ولت کنم مگه اینکه بگی غلط کردم +عمرا..صورتشو نزدیک صورتم کرد_بگو غلط کردم.خواستم چیزی بگم که با صدای اشنایی سکوت کردم:-مایک؟چه غلطی داری میکنی؟..با استرس به آدرین خیره شدم.پسره که اسمش مایک بود ولم کرد:استاد..چیزه..امم اها ایشون نام...زدم هستند(مایک از عالم بی خبر😂💔)این چی داشت برای خودش میگفت؟😐😂ادرین پوزخندی زد و گفت:-که نامز...دته آره؟..مایک:ب..بله استاد..آدرین رو کرد به من گفت:مرینت بیا اینجا..مایک از اینکه ادرین من رو به اسم صدا کرده تعجب کرده بود.سریع رفتم پیشش.+ب..بله؟..به مایک اشاره کرد-تو نام..زد اینی؟ +نه -نام..زد کی هستی؟ +ت..تو مایک:چی؟؟!!..بعد چند ثانیه از بهت دراومد و نیش..خندی زد:پس بین استاد و دانشجوش چیزی هست!..بلافاصله ادرین یه مشت زد تو صورتش که دستم رو گذاشتم رو دهنم و جیغی زدم.-دیگه دور و بر ما افتابی نمیشی.جک سری تکون داد و بعد گفتن "چشم" فراااااار کرد.رو به ادرین کردم.+که نامز..دتم آره؟..برگشت سمتم و اروم نزدیکم شد.با هرقدم که جلو میومد من عقب میرفتم تا که خوردم به دیوار.-چرا تو اون وضعیت بودین؟ +چیزه،خیلی داشت پررو بازی در میاورد منم یه مشت زدم تو صورتش.ابروهاش بالا پریدن.+الانم من رو گرفته بود تا بگم غ.ل.ط کردم.با استرس خندیدم.عقب رفت که نفس عمیقی کشیدم.+خدافظ..این رو گفتمو د فرار که بلند گفت:صبر کن باهات حرف دارم. توجهی نکردم.بین مردم که رسیدم اروم تر قدم برداشتم.صداش رو شنیدم که با لحن خنده و سوالی گفت:دقیقا چرا داری فرار میکنی؟..یه دفعه صدای یه عده دختر رو شنیدم:واییییییی ادرین اگرست!..یه دفعه یه دختر دیگه داد زد:هیییین باورم نمیشه شما رو اینجا میبینم!..با اخم وایسادم و چرخیدم که دیدم یه عده دختر دورش رو گرفتنو ازش میخوان باهاش عکس بگیرن.دستم مشت شد و حرص وجودمو پر کرد.یکی از دخترا با ناز گفت:به نظرم شما بهترین مدل دنیایین!..ادرین معلوم بود که به اجبار لبخند میزد.دختره انقدرررررر به ادرین نزدیک بود میخواستم برم و کلش رو بکنم.با عشوه موهاش رو موهاشو دور انگشتش چرخوند.نگاهم به آبخوری و لیوان کاغذی که روی چمن افتاده بود،خورد.با فکری که به ذهنم خطور کرد به سمتش رفتم.لیوان رو برداشتم پر اب کردم.صبرکن دارم برات،واسه بوی فرند من عشوه میریزی؟
آدرین نگاهش رو اطراف میچرخوند.مطمئنم دنبال منه.-ببخشید من عجله دارم زودتر باید برم.اما دخترا تازه گیرش اورده بودن.همون دختره که کم بود بره تو حلق آدرین گفت:شما اسطوره ی زندگی منید..یه اسطوره ای بهت نشون بدم که سر تا پاتو خیس کنه.کمی دور ازش همون طور که پشتش بهم بود از کنارش رد شدم و تو یه حرکت آب رو با لیوانش به سمتش پرت کردم که جیغی زد و چرخید.زود وارد درخت ها شدم گوشیم رو روی گوشم گذاشتم که مثلا دارم حرف میزنم.دختره با جیغ گفت:کدوم عوضی ای اینکارو کرد؟ نامحسوس به خودم اشاره کردم.+شاخ شمشاد اسطوره ی زندگیت!..آروم خندیدم.با حس خوبی که از انتقام گرفتن نصیبم شد به جلو قدم برداشتم اما با دستی که دور شک**مم حلقه شد نفسم حبس شد.صدای ادرین رو تو میلی متری گوشم شنیدم.-کبکت خروس میخونه دانشجو کوچولو! +آدرین..بهم چسبید که حرفم رو قطع کردم.خواست چیزی بگه اما با صدای یه نفر حرفش رو قطع کرد:آدرین اگرست و مرینت دوپن چنگگگگگگگگگ؟..با استرس به دختره ای که گوشی به دست داشت از ما عکس میگرفت نگاه کردم.دختره:چه لایک و کامنتی بخوره بخوره این پستتتتت!..و بدو بدو دویید و رفت..از حصار دستای ادرین خودم رو ازاد کردم و با عصبانیت برگشتم سمتش.+راحت شدی؟ -بیا بریم قبلا هم اوضاع همین بود.هوفی کشیدم.دستم رو گرفت و سمت آلیا اینا رفتیم که با دیدن نینو که پیش الیا و کلویی نشسته بود تعجب کردم.
رفتیم و نشستیم کنارشون.+-سلام..نینو:سلام بر دو عا..شق که هنوز هیچی نشده تیتر اخبارن +چی؟..الیا گوشیش رو سمتم گرفت که با دیدن همون عکسی که اون دختره گرفته عصبی شدم.سرمو محکم به شونه ی ادرین کوبوندم.+همش تقصیر توعه.خندید و بغلم کرد.از سبد ساندویچ هارو برداشتیم.خوب شد ساندویچ اضافه اورده بودیم وگرنه ادرین و نینو گشنه میموندن.از بس گشنم بود داشتم میمردم.میون خوردن یه دفعه ادرین مچمو گرفت که بهش نگاه کردم.خندون گفت:عزیزم یه کم آروم تر ، اینطوری دوباره حالت بد میشه هااا..مچمو آزاد کردم و چشم غرهای بهش رفتم، بعد بدون توجه به نگاه خندونش مشغول خوردن شدم.ساعت 8 و نیم بود.کاش به حرف ادرین گوش میکردم و اروم میخوردم.دلم داشت میترکید.وسایل ها رو جمع کردیم و قرار شد بریم خونه ی ما و به ادرینا هم گفتن بره اونجا.ادرین و نینو با ماشین ادرین اومده بودن.اونا پشت ماشین من بودن.رسیدیدم عمارت.ماشینارو پارک کردیم و رفتیم تو که آدرینا پرید جلومون و اومد سمت من و با ذوق گفت:سلام عزیزم🥹.لبخندی زدم +سلام..یهو محکم بغلم کرد که له شدمممم.بعد اینکه ولم کرد رفتم اتاقم و لباسم رو با استین کوتاه مشکی و شلوارک صورتی عوض کردم.موهام رو باز کردم و رفتم پایین.رو کاناپه کنار ادرین دراز کشیدم.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اجی پارت 12 رو توی نظر ها بنویس
عالی
فالویدم بفالو
عتل آجی
آجی پارت 12 کجاست ؟
عه ۱۳ اومد ۱۲ نیومد
اخه چرا منتشر نمیکنن 😩
ر.د شد😐
عالییییی بود
پارت ۱۲کو نیست منتشر نشد
بفالوم فالویی