( دو روز گذشت.... این چند روز اتفاق خاصی نیفتاد و خیلی عادی گذشت..... تا امروز.... جونگ کوک خونه ای خریده بود ولی هنوز به اون خونه نرفته بودن... یانگ رو با الماس هاش توی همون خونه ش تنها گذاشتن.... ا/ت روی تخت خواب بود و جونگ کوک اومد تا ا/ت رو بیدار کنه)
کوک: هی؟... پاشو ببینم!
( ا/ت پتو رو بغلش گرفته بود و انگار که صدای کوک به گوشش نمیخورد.... کوک خودشو روی ا/ت غلط داد و اون سمت ا/ت دراز کشید)
ا/ت: چیکار میکنی؟ دلم درد گرفت! کوک: پاشو دیگ میخوام ی چیزی بهت بگم!
( ا/ت با چشمای بسته نالید)
ا/ت: چی؟.... کوک: اول پاشو صبحونه بخوریم بعد بهت میگم.... ا/ت: میخوای اذیتم کنی؟ .... کوک: ن پاشو... ( ا/ت نشست روی تخت، هنوز چشماش بسته بود.... سرشو خاروند و بلند شد.......................... روی صندلی نشسته بود و منتظر کوک بود.... نون تستی برداشت، روش کمی مربا و کره گذاشت..... یک گاز به نون زد که کوک اومد) ا/ت: خب؟ بگو....
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
58 لایک
تا جایی که میدونم فصل دو داره😐
جیهوپ
یونگیییییی از یونگی بزاررررر
نامجو یاجیهوپ یا جین یا شوگا
عع تموم شد؟ :/ من همین امروز با داستانت اشنا شدم :/
یه پارت دیگ هم مهمون تون میکنم://
عالیع :)
😂😂😂
نگو که این پارت اخر بود🥺🥺
عرررررر تورخدااا پارت بعدددددددددددددددددددد
عالیییییی بودددد
کاش هیچوقت تموم نمیشد 🥺🗿
عالیییییی بود 💕
بگو جایی که سانسور کردی اون چیزی نیست که فکر میکنم:||||
اره ا/ت رو بو کرد نبو.سیدش😐😂
خوبه😐🤝🏻