صدای‌ویالون‌در‌باران‌قشنگ‌است¹

دوستان معذرت می خوام تست قبل یسری مشکل داشت مثلا کامل داستان رو نزاشته بودم این تست جبرانش می کنه🧸🫀

در هوای ملایم،صدای ویالون، در نیمکت نشیمن،روبه روی غروب خورشید،زیباترین لحظه را دارم ولی این ساز از کیست؟کدام فردی این ساز را به صدا درمیارد؟با کیسه دونه هایی در دستم روی نیمکت نشیمن نشستم دستم رو داخل کیسه پاکتی بردم مشتی دون پر کردم و جلوی پاهام ریختم کبوتر ها مثله نوری سفید دور دوم اا جمع شدن نگاهم به خورشیدی که نورش به چشام می‌خورد و درحال غروب کردن بود افتاد صدای ویالون رو باهاش خوب مچ شده بود بسیار ملایم هات غروب می‌کرد مثله همیشه بعد از غروب خورشید صدای ویالون قطع میشد .بلندشدم کت گرمم رو به خودم پیچوندم دوباره بارون گرفت چرا این صدای دلنشین در باران شنیده نمیشه؟ پاکت رو روی زمین خالی کردم. از توی پیاده رو با چتر بسته و هوای ابری راهی خونه شدم.چرا نمیتونم اون صدارو الان بشنوم در باران قشنگ تره،باقطره ی خیسی روی دستام متوجه بارون شدم،چترمو باز کردم بالای سرم قرار دادم قطره های بارون روی زمین شدت گرفته بود،دیدنش بسیار آرامش بخش بود.وارد کافه ی همیشگی شدم و یکی از صندلی های میز دونفره رو کنار دادم روش نشستم گارسون به طرفم اومد مثله همیشه هات چاکلت گرم و هات رو سفارش دادم.دستامو زیر چونه بردم میری که روی صندلیش نشسته بودم چسبیده به شیشه کافه بود قطره های بارون روش خیلی شکل های جالبی ساخته بود،انگشت اشاره نزدیک بردم و روی شیشه که بخار کرده بود قلبی کشیدم و بخار داخلش رو پاک کردم بعد از اتمام دوباره بخار شد،باز خواستم خالی کنم داخلشو که با صدای گارسون برگشتم._آقای کیم هات چاکلتتون امادس.×او..‌‌ممنونم.فنجون رو ازش گرفتم جلوی خودم گذاشتم.

فنجون رو بالا آوردم و ازش قلوپی کشیدم و آهی از داغیش گفتم.مثله همیشه طعمش هاتو گرم.بعد از چند مین هات چاکلت تموم شد،بلندشدم طرف صندق رفتم مبلغ رو پرداخت کردم درو کافه رو باز کردم چترمو باز کردم و بالا سرم بردم از کافه بیرون زدم دوباره راهی خونه شدم. 《یک هفته بعد》از اونروز ببعد همچی درست همونطور پیش میرفت روالم همین بود،و بارون هر روز شدت بیشتری می‌گرفت توی این یک ماه کنجکاوم بدونم اون دختری که در تراس ساختمان رو به روی نیمکت نشیمنِ من که از پشت ویالون می نواخت کیه امروز با تیپ و استایل متفاوتی از خونه بیرون زدم و به سمت همون پارک همیشگی رفتم.در تراس بسته بود و اون دختر با موهای لخت بلند و سازش در تراس غایب بودن! مثله همیشه روی نیمکت نشستم و به تراس زل زدم تا اون دختر بیاد و بنوازه.*****نزدیک های غروب بود تا الان دیگه بیرون باید میومد پس کجاس با پوفی برگشتم نشستم. دختری دیدم که در اولای پیاده رو دنبال نیمکتی بود ولی روی هر نیمکت چند نفر نشسته بودن انگار فقط من تک بودم با حس غروری بدون هیچ احساسی نگاهش نکردم ولی با سایش نگاهم جلو شد.+ببخشید میتونم اینجا بشینم بعد از غروب آفتاب برمیگردم‌.دلم براش سوخت ولی موهاش خیلی لخت زيبا بود. با سرم نشانه ی تاییدی رو دادم کنار تر رفتم دختر مو لخت در کنارم نشست از موهای توی صورتشو پشت گوشش داد نگاهم روش زوم بود از کیسه مشکی رنگ ساز ویالون رو از داخل در آورد با تعجب نگاهش کردم .ساز رو زیر چونش داد و آروم شروع کرد به نواختن باورم نمیشد دختری که منتظرش بودم بعلم مشغول نوازندگیه چقدر زيبا بود خورشید که درحال غروب کردن بود توی چشم های خرماییش نمایان میشد و رنگ چشاشو عسلی می‌کرد .خورشید غروب کرد دختر ویالون رو داخل کیسه گذاشت و بلند شد چتری همراهش نداشت.×چرا توی این هوا نمیزنی و در غروب خورشید پایانش میدی؟+در هوای بارونی ویالون زدن معنایی نداره.×منظورت چیه؟+خب نمیدونم میگن در باران صداهای بدی ایجاد نی کنه من عادت ندارم.×دلیلشو دوست دارم بدونم من نزدیک یک ماهی هست هر روز صدای سازتو میشنوم .دختر با تعجب نگاهم کرد و با عجله ای بلندشد.+ممنون من باید برم‌ کیسه رو برداشت و به سمت ساختمان بدو بدو کرد.×هی صبر کن .دیر شده بود.

پایان این پارت اگر خوشت اومد لایک کن بیب🧸🫀