
امیلی:مرینتتتتت بیا قطار راه میوفته ها! _باشههههههههه. با دقت مدارکو گذاشتم تو ساک درشم بستم.به خدمتکار گفتم چمدونارو ببره.خودمم کتی رو گرفتم.ها ها ها گابریل اگراست اماده باش که بنده امدم!البته شاید طول بکشه ولی قسم میخوم همه انوالمو پس میگیرم!هم از تو هم از برادرم.حالا ببین.سوار ماشین شدیم .بالاخره تعطیلاتم تموم شدد.چه حس خوبی داره که میرم پیش ادرین......وایستا من چی بلغور کردم؟پوففففف پیش کلویی نه ادرین خنگ خدا!《بچم از دست رفت😐😂😂😂》راستی اگه گفتین تو کادویی که ادرین بهم داد چی بود؟یه دفترچه خاطرات!!!!دانم خیلی عجیبه.عجیب ترش اینه که داخل یه کارت پوستال گفت مراقب خودم باشم و ازس دست استفاده کنم!خدایا! بالاخره رسیدیم ایستگاه.از سکو با مامان و خالجون فیلکس رفتیم داخل.بعد کلی کلنجار رفتیم سمت الیا و باهم سوار یه کوپه شدیم.الیا:بچه ها شما جی هدیه گرفتین؟فیلکس:مامانم برام یه راد رسمی خرید.خالهجون بهم یه فلوت داد خوب اخلاقمو میدونه.یکی از دوستام برام قلم پر فرستاد....که در کوپه باز شد! یه دختر با موهای قهویی که بالای سرش جمع شده بود اومد داخل نشست کنار فیلکس!چشمای سبز تیرش بجور شرور به نظر میرسید!الیا:ببخشید میشه برید بیرون؟دختره:نه!همه کوپه ها پو.....کهدوباره در باز شد.رز به همراه دوستش جولیکا وارد شد.رز:سلامممممممممممممممممممم.فیلکس:میتونی داد نزنی؟_ها خانوم راسی؟چرا تو کوپه ما هستید؟ اوه یادم اومد من این دخترو تو جشن ورودی دیدم!راسی:کوپه شما؟جولیکا:بله ما با دوستامون قرار بود یه جا بشینیم! الکس:ما از قبل برنامه ریزی کردیم!مرینت:الکس تو کی اومدی؟میلن کوش؟_همین حالا!پیش ایوانه دیگه باهوش.مثلا مسر عمو دختر عمون. _اوهه پاک یادم رفته بودا!راسی:فکنم من برم بهتره!بعدم از جاش پاشد به جولی تنه زد رفت.دختره اصلا مریضه!همه اومدن تو کوپه نشستن.فیلکس:منم میرم دویتامو پیدا کنم وارد بحس دخترا نمیشم!اونم چمدوناشو گرفت رفت.رز:ولش بابا مرینت اون کادویی که ادرین بهت داد توش چب بود!به خدا از بس بهش فکر کردم سر درد گرفتم
_وا خدایا به من صبر بده.داخلش یه دفتر چه خاطرات بود همین!الکس:هاااا دفترچه خاطراتتتتتت شوخی میکنیییییییییی؟ _نه وایستا!از داخل چمدونم یه دفتر اوردم بیرون.رو کشش مخملی بود و قرمز بود.هم رنگ خون.روشم به طلا شکل ققنوس کشیده بودن.درست مثل ماه گرفتگیم بود که از نظره همه پنهان بود.جولی:چه نازه مری.الیا:انتظار هرچی به جز اینو داشتم جز این! _منم همین طور به خدا داشتم بازش می کردم دست کش پوست اژدها کرده بودم دستم!کارت پستال عجیب تر بود برای من نگاه.از لای دفتر کارتو دادم دست الیا.بیچاره داشت زمینو گاز میزد از خنده._مرینت بخدا عاشقته!_الیا میبندی یا ببندم؟ما کلا ۱۲ سالمونه ها حرف م**فت**میزنه.تو کل راه همه بهم خندیدن.بع$شو€را.بعدم جارویی که مامانم برام گرفت بود نشونشو دادم.اسمش رعد2022بود.سریع ترین جارو در رده جهانی.همه با دهن باز بهش نگاه میکردن.حقشونه!کل راه سر به سر هم گذاشتیم.فرم مدرسه《خودتون میدونید دیگه توضیح نمیدم》پوشیدیم.بالاخره بعد ۸ ساعت را رسیدیم!کالسکه ها جلوی ایستگاه منتظر بودن.همشونو پالومینو میکشیدن《همون اسب بال داره خودمون》سوار یکشو شدیم و درشو بستیم.کل راه به خل بازیای الکس و الیا خندیدیم.به خدا دیوانن ینا.
کلویی:باور کنید منو ادرین خیلی تنها بودیم. _سال دیگه من نمیرم.مامان میخواد بره خونه یکی از اقوام دورش...هااااا بهتره بخوابیم فردا کلی کار داریم.کتی که روی بالشتم خواب بود گذاشتم کنارم رو تخت روی خودم پتو کشیدم.تا چشمام بسته شد خوابم برد.*** اینجا کجاست؟...چرا همه جاه پر از مه؟ یه نگاه دقیق به همه جا نداختم...اون نور طلایی چیه؟ارم رفتم طرفش...هرچی نزدیک تر میشدم نورم بیشتر.کم کم تونستم یه چیز قرمز ببینم...کمی نزدیک تر...فقط یکم...وایستا!اون یه ققنوسه!که....اتیش گرفت.منم از ترس یه جیغ بنفش کشیدم نشستم روتخت.وقت دیدم یه چیز بالای سرم داره اتیش میگیره جیغم گوشخرش تر شد.پرده ها کنار رفت همه داشتم به اتیش نگاه میکردن و نفسشون حبس بود.نمیدونم چه جوری کلویی رفت بیرون فقط تا برگره انیش خاموش شد.از بین یه کوپه خاکستر یه جوجه اومد بیرون.منم که حنجرم درد میکرد با صدای دورگه گفتم:این چیه دیگه؟الکس:یه ققنوس!
در اتاق باز شد .کلویی همراه خانوم بوستیه وارد اتاق شد.کل بچه ها پشت در خواب گاه بودن.ادرین و فیلیکس تو یه حرکت وارد شدن و درو پشت سرشون بستن.بوستیه:چه خبر شده؟چ....تا چشمش به جوجه ای که بین خاکسترا بود خورد زبونش بند اومد.ادرین:اون یه ققنوس نیست؟ ولی چطور؟_مرینت چه اتفاقی افتاد؟_خانوم من خواب بودن...یه خوا عجیب دیدم...تو خواب یه ققنوسو دیدم که حلوم اتیش گرف...وقتی از خواب پریدم دیدم یه چیزی بالای سرم اتیش گرفته...تا کلویی هم بیاد اتیش خاموش شد و تبدیل به خاکستر شد.از داخل خاکسترم....دیگه نتونستم حرف بزنم. _خدا جون...داخل این سن؟مرینت بجنب فرمتو بپوش.لیاید بریم پیش مدیر.
تمام😂میخوان قشنگ سکته کنید🤣🤣برید بعدی چالش😗🤣
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی قشنگه ♡ به داستان منم سر بزن یجورایی شبیح همن اسمش کریستال آبیه مری هم داخلش مث این بچه افسانه ایه 😂میای اجی شیم
عالی بود❤
کوییدیچ رو بیاری خیلی جالب میشه بنظرم😁
لطفا پارت بعد رو زودتر بده دارم جون میدم از فضولی🤣
😬🤣
🤣
کاوایی
گودهه
پارت بعد دیگه زود بزاررر:/
عیجانن بلاخره گذاشتی🌚!
جرر چه عجبب
•_•
عالی بود آجی
ممنونم اجو🌊
عالی بود 💛💛💛💛
باید پارت بعدو زود تر بدی بهمنم ربطی نداره ماشینتون خراب شده 😒
اوهههههه
ماشین که درست شد منم برگشتم مید نگران نباش باو
پس زود تر بده 😁
عالییییییی ❤
جچ : فک کنم جالب بشه :)
ممنون🌸