«تالون»
با دست اشاره ای به پنی کرد و گفت: معرفی میکنم دستیار جدیدم پنی برون..
بهت زده یک نگاه به آدام و یه نگاه به پنی که با لبخند پیروزمندانه ای ایستاده بود کردم.
آدام متعجب با ابروهای بالا رفته پرسید: چی شده تالون؟چرا خشکت زد!
نگاه غضبناکی به پنی انداختم و بدون توجه به سوال آدام از بین دندونای قفل شده ام غریدم: اینجا چیکار میکنی؟
چشماش و درشت کرد و با مظلوم نمایی گفت: من! من اصلا نمیشناسمت
دستام از عصبانیت مشت شد.
صورتم و به سمت آدام گرفتم و با درماندگی گفتم: چرا گول این دختر و میخوری؟ پنی جزوه مامورای اچ کیو هست!
اخم کمرنگی بین ابروهاش نشست: تالون... فکر نمیکردم انقدر حسود و دروغگو باشی.
از شدت حرص فریاد کشیدم: اما من دروغگو نیستم.
سرش و با تاسف تکون داد: به جای این حرفا اتاقش و بهش نشون بده از این به بعد قراره اینجا زندگی کنه
پشت بندش لبخندی به پنی زد.. و پنی هم در مقابل مثل یه دختر مودب سرش و با احترام پایین انداخت
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
15 لایک
عاللللیههههه ۲۰
به طرز عجیبی از پیتر خوشم میاد😔😂
عالييييي بووووود🤩🤩🤩💖💖
اين پيتر فک کرده کيه که به پني مي خواد دستور بده برن يکي رو که به نظرم منظورش تالونه بگيرن؟ پني بايد يکي بخوابونه تو گوشش تا بفهمه😁
مررسیی قشنگم✨💕
اره پیتر یکم رو مخه! فکر نکنم تالون باشه😁😂
عالی بود
چقدر جاش حساس بود
مررسیی✨💕
اره دقیقا😂
تالون چقد فضوله بشین تو خونت بزار بچم کارشو بکنه دیگه الکی گناهکارش کردن 🗿😂
اخر این فضولیش کار دستش میده😂🤣
عالی😍
سپاس😁✨💕
برای بار حدودا هزارم توی نیمه شب پا به اون زیرزمین ک همشون جمع شده بودن گذاشت و مثل همیشه به خاطر قد بلندش سرش به چهار چوب در برخورد کردیجورایی این صدای(تق)نشونه یونجون بود
های🌝✨
این ی تیکه از فن فیکشن منه و تا پارت⁵توی صفحم هست
خوشحال میشم اگه حمایتش کنی🧡🥺
ادمین مایل به پین؟💙🐬