
سلام دوستان این اولین فیکیه که من تو عمرم منتشر میکنم امیدوارم خوشتون بیاد کامنت فراموش نشه♤♡
تصمیم گرفتی به پانیا زنگ بزنی شمارشو از کاغذ در آوردی و شماره گیری کردی بعد از دو تا بوق برداشت... ●الو؟ ○سلام خوبی؟ ●ممنونم . شما؟ ○هووم همون دختر تو هواپیمام^_^ ●اه خوبیی؟راستی نگفتی اسما چیه*_* ○منم خوبم مرسی اسمم ا/ت هه ●اها ا/ت شرمنده نشناختم ○نه بابا . سانیا چطوره ●اونم خوبه سلام میرسونه ○سلام منم برسون . یه سوال داشتم ●هووم؟ ○من الان در مورد بی تی اس لطلاعات جمع آوری کردم خیلی گروه خفنین دوستشون دارم تصمیم گرفتم آرمی شم بایستت تو کیه؟ ●(با داد)وای چقد خووببببب بایست من جینه ○هون که شونه هاش پهنه؟ ●ارههه ارههه ○منم بایستمو انتخاب کردم ●کییی؟ ○فکر میکنی کی باشه؟ ●اههه بگو دیگه ○(با خنده)باشه...تهیونگ ●(بازم با جیغ)خدایااااااااااا خودت که جذابی بایستتم جذابه ○ممنونم که ازم تعریف میکنی . یه روز میای همو ببینیم بریم پارک جایی ●وای آره خیلی خوبه یه پارکی هست خیلی باحاله شهر بازیه البته ولی خفنه جی پی اس میفرستم برات ○باشه موافقم کار نداری؟ ●نه خداحافظ قطع کردی ~بابا؟#بله~میشه با دوستای جدیدی که تو هواپیما پیداشون کردم برم بیرون؟
اسمشون سانیا و پانیاست خواهرن#باشه برو ولی قبل از ساعت 12 بیا~چشم مرسی بابایی {بعد از ظهرتو پارک} ~سلامممم بچه ها_سلامم ا/ت چطوری~منم خوبم . پانیا زد تو پهلو سانیا#اهه چیه دیوونه اه سلام ا/ت~خوبی؟#ممنونم راستی شنیدم آرمی شدی مبارکهه ~ممنونم€هییی خانومااااا_شما این پسره رو میشناسید؟#~نهه€خانوم ا/ت تو منو نمیشناسی؟ €من همونیم که همیشه جلو دبیرستان منتظرت بودم~تو اینجا چیکار میکنی دست از سرم برداررر€فکر شم نکن در حالی که داشت میرفت گفت مطمئن باش هر جا بری میام دنبالت ~بچه ها من برم خونه#_باشه برو رفتی خونه ساعتو نگاه کردی یه ربع به ده بود خدمتکار گفت بابات تو حیاط منتظرته
~لطفا برو بهش بگو امشب خیلی خستم میخوام بخوابم چشم خانم رفتی رو تختت ولو شدی با هزار فکر و گریه خوابت برد صبح با صدای زنگ گوشیت پا شدی رفتی صبحونه خوردی بیکار بودی گوشیت زنگ زد سانیا بود ●الو سلام ا/ت(صداش ذوق زده بود) ○سلام سانیا چطوری چیشده؟ ●خوبمم واییییییی ا/ت بی تی اس چهارشنبه اینجا کنسرت دارههه ○وای چقدررر خوب(با داد گفتیی) ●ارههه تو هم میای؟ ○پس چیی . شما آرمی بمب دارید؟ ●اره که داریم ○من ندارم ولی میخرممم ●وای این خیلیی خبر خوبیهه باهم میریم پس نظرت چیه؟ ●بهتر از این نمیشه فعلااا خیلی خوحال رفتی قضیه رو برای بابات تعریف کردیی بابات موافقت کرد فقط تا کنسرت دو روز مونده بود تو ذوق زده بود این دو روزم به سرعت باد گذشت و روز کنسرت فرا رسید
یه لباس بُلند یاسی رنگ پوشیدی که تا زانوت بود و روش یه کت سفید رنگ پوشیدی با کفش پاشنه بلند سرمه ایی پوشیدی که جلو بسته بود . خیلی قشنگ شده بودی آرایش خیلیی ملایمی کردی و جلوی در اتاق سانیا و پانیا به دعوا های خواهرانشون گوش میکردی یه لباس شیک و ست پوشیدن. رفتین جلوی در سالن یه نفر اومد بقل گوشت گفتم توی اون کوچه پشتی منتظرتم تو هم از ترس رفتی دو روبرت هیچکیی نبود یه هو یه نفر از تو تاریکی نزدیکت شد
تو یه متری صورت با لبخند ژیکوند یه شیعی رو وارد شکمت کردد تو با چشمای خیره نگاش میکردیی با دست ی لرزوون با پایین نگاه کردی چاقوو بود یهو دو تا دختر دیگه اومدن و شروع کردن به جیغ داد یهوو با سرعت یه پسره اومد سمتت و در حد مرگ مزاحمتو زد از رو دیوار سر خوردی پایین دستت خونی بود یهو چشات تار شد و همجا سیاه شد تو بیمارستان به هوش اومدی هنوز شکمت درد میکرد پانیا و سانیا با چشای قرمز و گریون نگات میکردن نگاهت رفت رو تخت بقلی یه پسرهه خوابیده بود ~اون کیه؟ #یه آدم خوب که نجاتت داد ~هی اقا اقاهه یه هو با استرس از جاش بلند شد یه هو دیدی که اون...
خوب بچه ها تموم شد کامنت یادتونن نرهههه .
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ممنونم کیوتی که خوندی
چالش:بنظرت اون پسره کیه؟
وی🤩🤩🤩🤩عالی بود الان میرم پارت بعدی رد میخونم😎
مغز بنده:ساعت ۴صبح😑هست
من:خب😐
مغز بنده: شفات😑
بزار یه شعر بخونم بعد😁
مغز بنده:بابا دیونه ساعت ۴ شعاری میکنی
من:نویسنده ی داستان من شاعرم خیلی خوبه عاجی هام بهم میگن شاعر 😎
مغز بنده :خب چیکار کنه😑
من:نمیدونم فقط میخواستم از اون عینک استفاده کنم😐😁
مغز بنده:خیلی دلم میخواد بگم مغز داری؟ ولی به خودم توهین میشه 😑😑
من😎
شاعر:نویسنده تو آن زمانی که خودکار رو گرفتی در دست از خودکار طلا ریخت🤩😁😘
وای عرررررر میسی
پرنیااااااااااااااااااااان...لعنتیخیلی زیاد نوشتی لعنتیییی....من برم بخونم...نمیدونستم این تست تو هستش.
برو بخون میسی😂😂
راستی عالی بوددددد
ممنونمممممم
راستی من هنوز پنجمم ولی چون نیمه دومیم میشه ۱۲ سال ولی اگه نیمه دومی نبودم ۱۱ سالم بود تو چی
من کلاس هفتمم
من میگم تهیونگه
عشقم میای دوست بشیم من یه آرمیم بایستمم ته ته هست و دارم یه داستان درموردشون مینویسم اسمت چیه ؟؟؟ اسم من شانلی هست
باشه عزیزم
من جیسو هستم
بایسم تهیونگه
های عاجوم✌😍چ خبرااا لاولی؟
هلوو لاولی من
خبر سلامتیت خوفی؟
عاجی حرف ناشناس درست نکردیااا
درست کنم؟
الان آجی
آره
آجی خیلی قشنگهه ولی حالت خوبه؟؟ نیستی...
ممنونم
هستم دیر به دیر میام یکم عاجی ببخشید
عالی بود فقط من نفهمیدم که به کیه چی به چیه::://///
لطفا بنویسش بجای علامت:)
باشه ببخشید❤❤
فکر کنم تهیونگه؟!
زود پارت بعد رو بزار
گزاشتم تو برسیه کیوتم😚