5 اسلاید صحیح/غلط توسط: ꨄ Avinaꨄ انتشار: 2 سال پیش 73 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام سلام
سلام خوبین بچها من زیاد نمیخوام پلک و تیکی توی داستانم باشن و یبار دیدین یهویی دلم امد یا تیکی امد بدونین
مری:اروم باش اروم🙂راوی:یهویی تبدیل میشه و میره برج ایفل و شروع میکنه به گریه کردن صداش توی کل برج میپیچه....... πکت:داشتم میرفتم خونه که دیدم صدای گریه میاد رفتم جلو تر دیدم لیدی باگ داره گریه میکنه و مشت میزنه به میله های برج و باخودش میگفت:احمق اون هیچ وقت تور دو.ست نداشت همیش نقش بود اگر دوست داشت همچین نمیکرد صبر میکرد تا حرفتو بزنی نه سری بره....... کت:لیدی خوبی؟؟؟؟ 😕لیدی:تو اینجا چکار میکنی مرسی کت من خوبم😊کت:ولی چشمات که اینو نمیگه بهم بگو ما همکاریم😊πلیدی:دیگه نمیتونستم تحمل کنم زدم زیر گریه و از پا افتادم روی دوتا زانوهام شروع کردم به هق هق کردن که حس کردم یکی منو ب.غ.ل کرده سرم اوردم بالا که دیدم کت منو. ب.غ.ل کرده و داره سرم نوازش میکنه دیگه نمیتونستم با داد گفتم:تو به مرینت میگی چنتا چنتا بعد خودم داری سر منو نوازش میکنی دستو بکن 😠گ.م.ش.و برو دیگه نمیخوام نگات کنم دلمو شکوندی 😣😖😖😖😣😣πکت:وقتی گفت که دلم شکوندی برو یک لحظه یاد مری افتادم راست میگفت من واینسادم به حرفش گوش کنم ولی چرا لیدی باگ اینو میگفت یعنی میتونه اون مری باشه نه نه نمیتونه مری به اعتماد داره و بهم همه چیز رو میگه........ لیدی:همین الان باید برم پیش ادرین همین الان😑کت:باشه منم میام........... راوی:میرم توی اتاق ادرین میبینه ادرین از حموم میاد بی رون که سری گفت:اینجا چکار میکنی لیدی باگ....... لپی:امدم ببینم که تو واقعا کی هستی........... ادرین:چی چی میگی؟؟؟؟ 😕لیدی:هیچی هیچی ببخشید😞
راوی:لیدی میره روی برج ایفل زنگ میزنه به ادرین البته مرینت زنگ میزنه ولی اول زنگ میزنه به کت میگه:سلام... کت:😑سلام...مری:میشه بیای برج ایفل؟؟؟ کت:اره الان میام......غط کردن..... مری:خوب الان به ادرین میگم :ادرین:بلع؟؟ مری:مری هستم تا برج ایفل میای؟؟؟ ادرین:باشه الان میام.......... راوی:وقتی که کت میرسه به مری میگه بگو باید برم مری میگه وایسا تا ادرین هم بیاد...... πکت:مری زنگ زد بهم گفت بیا بعد هم به ادرین زنگ زد من الان چکا کنم وای خدا😖الان هم میگه وایسا تا بیاد الان چطوری ادرین شم....... کت:اون نمیاد.......مری:چرا چون تو ادرین هستی........کت:😳من ادرین نه😅مری:دروغ میگی چرا وقتی خودت میدونی من فقط با تو هستم ادرین بعد بهم تهمت میزنی....... کت:😒من ادرین نیسم.......مری:میتونم ثابت کنم که هستی.......کت:جدی ثابت کن....... مری:وقتی تو هستی ادرین نیست وقتی ادرین هست تو نیستی........ کت:دلیل نمیشه........ مری:اون موقع که ادرین شرور شد تو نرفتی کمک لیدی باگ....... ذهن کت:وای خدا راست میگه الان چکا کنم...... کت:به مجسمه تبدیل شده بودم......راوی:مری میره سمت کت و زنگوله شو میگیره میاره پایین جوری که صورتاشون روبروی هم بود با اون دستش که ازاد بود دست میکنه توی جیب کت و گوشی رو در میاره(بچا دقت کردین که لباس کت دوتا جیب داره)
و گوشی رو برمیداره سری با گوشی خودش زنگ میزنه به ادرین که گوشی کت زنگ میخوره مری جواب میده میزنه روی بلند گو روبه کت میگه خودت این کارو باهام گردی (داد میزنه میگه) دیگه نمیخوام بیای شرکت پدرم و تا وقتی که تو توی دانشگاهم هستی من نمیام فهمیدی😡کت:مری من ......... مری:کت نوار اسمم مرینت هسته نه مری😢😭راوی:بعد با گریه از اونجا میره و با سرعت میره سمت رود سن(همین بود نه😅) شروع میکنه به گریه هدود سه ساعت بعد میره خونه یعنی ساعت اون موقغ12 بود الان3 شب وقتی میره خونه میبینه همهی دوستاش خونه ی خودشون دارم از نگرانی میمیرن مری میگه:سلام😓مایک:سلام درد تا الان کدوم قبر.ست.ون دره ای بودی احمق😡مری:حالم خوب نبود رفتم برج ایفل😔تام:تنها چرا رفتی میگفتی مایک همراهت بیاد....... راوی:مری داد میزنه میگه:نمیخوام نه مایک نه اون دوست اش.غا.لشو برن از خونه بیرون که ادرین میگه:مرینت میتونم توضیح بدم...... مری:(باداد)گم.شو بیرون😡همین الان اگر نمیری من میرم........ راوی:سری از روی جا کلیدی سویچ موتورشو برمیداره سری ریموت رو میزنه که در باز شه و سری میپره روی موتور و میره بیرون(عکس موتورش و لباسایی که تنش بود) πمری:رفتم خونه دیدم که همه هستن حتی ادرین برای همین از خونه زدم بیرون رفتم خونه ی شو:کیع این موقع شب....... مری:بیا هق هق....... شو:مری چیشده😳حالت خوبه مری مری.......مری:میشه امشب اینجا باشم😞شو:اره چرا نمیشه بیا تو موتور و هم بیار....... راوی:مرینت خیلی به شو اعتماد داره و میدونه به هیچ کس نمیگه شو خودشم هیچی نمیگه مری میشه نه از سیر تا پیاز رو برای شو تعریف میکنه و میگه:میخوام برای یه مدت برم ساحل....... شو:یه مدت یعنی چقدر؟؟🙂مری:نمیدونم یه هفته یه ماه شاید هم یک سال...... شو:مری لباس پول میخوای چکار کنی چطوری میری از خونتون لباس میاری؟؟؟؟ مری:😁یادت رفته من لیدی باگ هستم میتونم تبدیل شم به عنوان لیدی باگ برم و همه چیز رو بیام توهم میتونی برام یه پرواز جور کنی ولی نه با اسم مرینت دوپن چنگ به اسم(بچا مری ارایش نمیکنه) ماریا ویچ باشه..... شو:باشه........ راوی:مری زنگ میزنه به دوستش که اسمش یاماتو هسته بهش میگه:سلام یاماتو میتونی برام یه شناسنامه درست کنی به اسم ماریا فامیل ویچ سن21 متولد نیویورک..... یاماتو:باشه مری الان فقط فردا ساعت8 بیا بگیرش بای...... مری:بای خب شو پرواز چیشد؟؟ شو:فردا ساعت10 پروازه
فردا:شو:مری پاشو باید کاراتو بکنی بری نیویورک.... مری:ساعت چنده.... شو:6:00مری:الان میام...... راوی:مری میره حموم و میاد یه لباس قرمز با یه دامن سفید میپوشه و با میکاپ و لنز چشم سبز میره خونه یاماتو و شناسنامه شو میگیره..... یاماتو:شما.....مری:هوی یامی مری هستم ..... راوی:میگیره و میره توی راه تبدیل میشه میره خونه از در میره که همه ...... مایک:لیدی باگ اینجا چکار میکنی؟؟؟؟لیدی:مرینت بهم گفت که چنتا وسیله براش ببرم...... مایک:مری میدونی کجایه؟؟؟؟ لیدی:اره ولی بهم گفت که نگم من برم توی اتاقش....... مایک:باش...... راوی:میره توی اتاقش و چمدون رو میاره پایین و چنتا لباس برمیداره میره سمت میز ارایشی و وسیله بر میداره و چنتا لنز و پول کلا گیسو پنج تا کارتمو و شش تا کیف پول که توش پر پول بود رو برداشتم و اونارو از پنجره فرستادم پایین پیش شو و خودم همراه یکدونه کارت بانکی رفتم پایین دیدم مایک داره میاد سمتم گفت:فقط همین کارتو میخواستی؟؟؟😐لیدی:😁😁اره فقط همینو میخواست خب من باید برم ببخشید😅راوی:لیدی از خونه میاد بیرون و میره توی یه کوچه و به حالت ادی برمیگرده میشینه توی ماشین و میره سمت فرودگاه و از شو خدافظی میکنه و سوار میشه کنارش یه پسر میشینه و اون ور اون پسره هم یه پسر دیگه یعنی مری کنار پنجره میشینه........ پسر اول:جو.ن چه جی.گری🤤میشه شماره بدی؟؟؟ پسر دومی:دادا خیلی شبیه این مدل های نه😍مری:😇خیلی ممنونم😄ولی نه ممنون بیاد از پسرا خوشم نمیاد😅ببخشید😓پسر اولی:وای مگه چیشده من کیم جو هستم میشه باهم دوست معمولی باشیم😊مری:اره دوست های خوبی میشیم..... پسر دومی:من هم کایان لی هستم خوشبختم😄مری:خوش پسرا من مرینت نه ماریا ویچ هستم....... کیم:ماری توی چشمات یه غم خیلی زیاد میبینم حالت خوبه؟؟ مری(بچها دیگه نمینویسم مری مینویسم ماری) ماری:اره حالم خوبه...... کایان:خب از کجا میری به کجا؟؟؟ ماری:از پاریس به نیویورک شما وی؟؟؟؟ کیم:جدی ماهم از پاریس به نیویورک خب شاید باهم باشیم نظرت؟؟؟؟ ماری:خوبه خوش حال میشه راستی شما دوتا راز نگه دار هستین؟؟؟😬کیم:اره خیلی هستیم چرا؟؟؟؟ ماری:خوب من........ راوی:کل زندگیشو تعریف میکنه یعنی که رو اینکه خودش کیه ادرین کیه....... کیم:😡مرتی.که اش.غال غلط خو.رد مری از الان خودم مثل یه داداش پشتت هستم هر جا که رفتی میام از الان ما سه تا بهترین دوست های همگیه هستیم باشه........ کایان:منم موافق هستم ما قرار3 سال اینجا باشیم تو چی؟؟؟ ماری:تا وقتی که دلم میخواد مست. نم باشم چون از خونه فرار کردم و میشه بجای مرینت بهم بگیم ماریا یا ماری😊کیم،کایان:باش ماری😂😂راوی:هر سه تا میزنن زیر خنده و کیم جاشو با ماری عوض میکنه که ماری بین این دوتا میشینه و شروع میکنن درمورد همه چیز باهم حرف زدن و بازی میکنن فیلم نگاه میکنن وقتی که میرسن ماری میگه:خب الان کجا باید بریم؟؟؟ کیم:میریم هتل بعد هم میریم یکم بگردیم بعد هم میریم یکم وسیله بخریم باشه....... ماری،کایان:باشه قبول........ راوی:میرن هتل به هر کدومشون یه اتاق میدون و میرن پاساژ بعد از کلی خرید که همه شون هم مال ماریه میره هتل....... کیم:وای ماری خیلی اینا سنگین هستن😩کایان:وای من غلط کنم دیگه با تو بیام بیرون
5 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
بعدییییییییییییییی
به داستان منم سر بزن
پرنسس معجزه
چشم🙈
داستانت عالیه عاشقش شدم
مرسی
عالی
اتفاقی افتاده؟
نه گفتم شاید منتشر نشه
آها
عالیییی:)
عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
چی شده؟