اینم از پارت سه ببخشید دیگه دیر شد خیلی کار و بار داشتم . راستی یه داستان هری پاتری نوشتم اصلا محشره ها یه چیزی میگم یه چیزی میشنوی . اسمش جادوی جاویدان من هست . بخونید دیگه
نفس عمیقی کشیدم . ریه هام یکم از سر لج پایین اومد و تونستم نفس بکشم . مامور بورژوا گفت : مادمازل،میخواین من برم بیرون؟ گفتم : اگر میشه . روی میز عسلی میوه و شیرینی هست ، از خودتون پذیرایی کنین . سر تکون داد و رفت . رفتم سمت کمد لباسم . شلوار جین ذغالی و نیمتنه و کت مشکیمو انتخاب کردم و موهای سرمه ایمو بالای سرم گوجه کردم و یه تیکه اشو بیرون گذاشتم . صندل ذغالی پوشیدم و ناخوداگاه به سمت جعبه ی ماسک هام رفتم ، اما یادم اومد من دیگه ایوی دوپن هستم . اشک از چشمام جاری شد و اخطار ریه ام که نفسم تنگ شد رو جدی گرفتم . اشکامو پاک کردم و از جعبه ی میز ارایشم کرم ضد افتاب و رژ لب سرخ و سایه چشم و رژ گونه برداشتم . خودمو ارایش کردم و چمدون مشکیمو برداشتم . یادم اومد ایوی هر شب بهم پاتیناژ و باله یادم میداد . اونقدر تقریبا مثل خودش ماهر شدم و تنها ورزشی بود که ریه ام باهاش مشکلی نداشت . از بچگی توی هیچ ورزشی نمیتونستم شرکت کنم و توی مدرسه مسخره ام میکردن ...
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
21 لایک
بابا غیز قابل توصیفیی
عالییییییییی نه بی نظیرررررررر
او مای گاد تنک عاشکیم بنیم عزیزم 🤗
*
عالیییییییی
عالی بود
پارت بعدی لطفا
عالیییییی
عالییییییییییی
عالی
آنیونگ🏸🌸
تستتلایکشد🏸🌸
بهتستبیومسربزن🏸🌸