فصل اول کیم لیان
با چشم های قرمزش داشت به من نگاه میکرد.نگاه کردن به اون چشم ها یکی از تجربه های دستنیافتنی بود ولی امکان داشت آخرین چیزی باشه میبینی.
شمشیریم رو خیلی بی صدا در آوردم تا به اون شیطان حمله کنم.شیطان آرومی بود.
کارن یه AK-47 برام انداخت.اروم
گفتم:مرسی نمیخوام.
تنها راه بود.اگه تفنگ رو بر میداشتم شیطان بلافاصله حمله میکرد.جوری که من حتی فرصت تیر زدن هم نداشتاتم .
آروم به کارن گفتم:زود یه قلاده بده!
(چی مگه دیوونه شدی؟!)
(کارن زود!)
(آه باشه بیا!)
خیلی آروم به سمت شیطان رفتم و قلاده رو به دور گردنش انداختم و اکسل آمل قیر قابل توصیفی نشون داد.دستمو از پوست گرفته تا استوان زخم کرد.البته بهتره بگم دستم چپم کامل شکست.ولی خب ارزشش رو داشت.اسم شیطان کیم لیان بود.نصف گرگ نصف شیطان.البته فقط چشاش شیطانی بود و کلا گرگ بود.5 درصد مردم شهر حیوان خانگیشون کیم لیان بود.اه ببخشید با خودم 6 درصد.
5 ماه توی بیمارستان بستری بودم ولی هنوز هم ارزشش رو داشت.
بعد از مرخص شدن از بیمارستان با ویلچر رفتم خونه پیش کیم لیان و کارن.کارن داشت از کیم لیان مواظبت میکرد.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
آنیونگ🏸🌸
تستتلایکشد🏸🌸
بهتستبیومسربزن🏸🌸
بک بدع