12 اسلاید صحیح/غلط توسط: کارول انتشار: 2 سال پیش 65 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
این داستان در واقع فصل۳ ورود من به آندرتیل هست اما اسمش عوض شده چون دیگه داخل آندرگراند نیستیم😐🤝و من کشفیدم شکلک درواقع هم معنی نقاب و ماسک هستش ولی اسم نقاب لو دوس نداستم اینو گذاشتم😐🤝
کارول:کاترین مراقب باش!!. مبل به سمت کاترین پرت شد و کاترین لحظه ای که مبل توی هوا معلق بود شوکه نگاه میکرد ولی خودشو جمع و جور کرد و دستاشو گرفت جلوی خودش و هاله ی بنفشی دور دستاش ظاهر شد و مبل معلق موند. کارول:درسته جادوت😐...اینقدر در آندرتبلو نذاشتی یادم رفته بود قدرت داری!!😐.(کاترین:میشه اینقدر این اوسیت پارازیت نندازه؟😐. بنده:خودت که بیشتر پارازیتی😐🤝) الینا:نوبت منه!*آیتم*شمشیر افسانه ای خاله الی. دوید سمت هیولای آشغالی و بهش ضربه زد ولی...شمشیرش داخل بدن هیولا غرق شد... الینا شوکه در م.رگ شمشیرش بود...
اجازه داد شونه هاش بیوفتن پایین و به آرها که داشت سعی میکرد کفشاشو از آشغالای هیولا رو زمین بکشه بیرون نگاه کرد:توعه پدصگ زورت میومد شب تا صب کم با آون کنسول بازی کنی که قاطی نکنه این هیول شمشیر خوار ازش نیاد بیرون؟؟؟💢. آرها کفشو پوشید:ببخشید خو تصقیر روحمه نه من هنوز یکم مشکل داره چون به جز اراده روح دیگه ای قرار نیست از مرگ برگرده😐🤝. کارول:اوه...متاسفم بابتش. آرها:عب نداره تقاصشو پس دادی😐🤝. کارول:هیخ جارو کردن خونه ها برای ۳ ماه خیلی بد بود...
ببخشید باید زودتر یه سری توضیحات میدادم،حدود ۸ ماه از حمله کارولین میگذره،اگه یادتون باشه که فکر نکنم باشه هیولاها به انسانا کمک کردن که فرار کنن و به خاطر همین کشته های زیادی نداشتن!.اون موقع انسانا به این نتیجه رسیدن همه چی یه سو تفاهم بوده و وقتشه دوتا گونه باز رفیق شن.خب این چیزایی عه که در این باره میدونیم. و راستی این دختملای عزیزمون رفتن یه خونه خریدن باهم اونجا زندگی میکنن و باید بگم یه جور منبع دردسر هم هستن البته همیشه درست میکنن همه چیو•-•🤝
تبی:نععععع تبرمو خوردددددد ایشالا گیر کنه تو گلوت💢💢. آوا(راگا):مبگم میدونید که این هیول زیاد اینجا... هیولای آشغالی دیوارو خراب کرد و رفت بیرون. آوا:آره،منظورم همین بود. الینا:خب...حالا نوبت کیه که پول تعمیر دیوارا رو بده؟. همه به آیشا نگاه کردن. آیشا:هیییی مظلوم تر از من که مظلوم تریییینم... از اونور. آنداین:سنسسسس چندبار باید بهت بگم رو چراغ راهنما نخواببببب. سنس:خو خیلی راحت و در دسترسه🤝!. آنداین:اصلا چه طور بهش میرسی؟؟،اه اصلا من به عنوان رئیس پلیس نباید به این چیزا رسیدگی کنم!. سنس:اما پلیس دیگه ای رسیدگی کنه من دستگیرم که:/🤝. آنداین:خوبه خودتم میدونی!. از بی سیم پلیس روی کمربند آنداین یه صدا دراومد آنداینم برش داشت و دکمشو فشار داد. بی سیم:به همه ی نیروها،یه مورد سیزده هشتادو هشت گذارش شده!،تو محله چغندر آباد غربی و داره به سمت مرکز شهر میره!. آنداین:بالاخره یه مورد جدی!،افسر جدیده بگو ببینم مورد ۱۳۸۸ چیه؟؟. به افسر جوونی که پیشش وایساده بود نگاه کرد که باعث شد یکم از جا بپره. توماس:ا_اوه اگه اشتباه نکنم هیولای آشغالی که از یه بازی ویدیویی دراومده و دخترای عجیب غریبی که سعی میکنن جلوشو بگیرن!!. آنداین:کاملا درسته!. سنس:واو پلیسا واسه همه چیز کد مخصوصا دارنا.
هیولای پاندایی:اینم سبزیا...اوه!. مشتریای انسانشو بغل کرد و با بدنش از آوارهایی که ممکن بود بهشون بخوره محافظت کرد. هیولای پاندایی:اوه بارون آوار چه جالب.+++++بچه ها دنبال هیولا میدویدن. آرنی:از این به بعد برای بازی کردنت تایم میزاریم!!. آرها:بیخیدل خواهر بزرگا باید اینا رو بگن و دستور بدن. کارول:دقیقا😌🤝. میبل:ببند باو😐💢. هیولا با نعره به اینور اونور آشغال پرت میکرد این دو هم هنوز بحث میکردن. کارول:یاح یاح!. میبل:کم و.ر بزن!!. میبل متوجه گوله آشغالی که به سمتشون میومد شد و یه سپر ساخت ولی...سر تا پای کارول آشغالی شد. کارول:... باران:آخی مظلوم. کارول:اگه جای اینا جاقو میرفت تو بدنم بهتر بود😐💔. باران:میتونم بهت تبر... کارول:نه ملسی زخمای مبارزه با کارولینو دارم هنوز•-•🤝. باران:غر نزن پس!. و این مظلوم رو جا گذاشتن. کارول:هی!... با دستاش لپاشو مالوند:ایش نرو تو حالت افسردگی خوشحال باش این پارت خ.ون و خ.ون ریزی نداره+++++++(از این علامت به معنی یه جای دیگه استفاده میکنم😐🤝)خو.ن پاشیده شد روی زمین. کیلر با خنده:هی رئیس صداشو شنیدی؟؟. نایتمر به خروجی کوچه ی تنگی که توش بودن نگاه کرده بود،در واقع تمرکز کرده بود سوگندو تو ای یو پیدا کنه🤝. کیلر:رئیس؟ نایتمر به خودش اومد و به بقیه نگاه کرد. نایتمر:ه_ها؟،آه آره کارت خیلی خوب بود. کیلر:واقعا دیدی؟. نایتمر:معلومه! کیلر دوباره رفت رو حالت سرخوشی:خب پس!،هارور نمیخوای بخور... هی کوشی؟.هارور داشت شکلات میقولد. کیلر:باران شکلات خورت کرد آخر😑.سرشو کرد سمت کدوس ولی اون کلا توی دنیای دیگه بود. کیلر: =/... کیلر:اه داست تو چی؟؟. داست به دیوار تکیه داده بود و عکسای بچه گوربه میدید. کیلر:خب یه جورایی تقریبا خودتی. ارور با نخ هاش روح طرفو برد تو دروازه گلیچ. ارور:یه جورایی...نرم شدن.
نایتمر:شما ترشیده ها ببندین دهنا رو!!. کیلر:رئیس اینطور نگو تروقدا:-: نایتمر:والا!،اصلا باید بگیم واستون خاستگار بیاد!. ارور:اصلن من میخوام ادامه تحصیل بدم😐🤝. نایتمر:وات؟😐،اصلا کسیم نمیگیرتون😐😐. کیلر:رئیس فقط خودت کامل از سینگلی در اومدی😐🤝. نایتمر:تو نمیفهمی ولی بحث شما جداست😐😐. ارور:نایتمر...ما قات.ل و مجر.مای بین بعدی هستیم...این چیزا... نایتمر:فقط پاشید بریم. اون متوجه بود ولی...خب برای رومانتیک کردن داستان زوده بریم سراغ دخترا!. کارول:من میتونم از کارولین... بقیه:نه!. کارول:باشه😐. هیولا یه نعره کشید و دخترا فهمیدن بهتره سنگر بگیرن. ذهن کارول:فکر کن فکر کن...*...* کارول:فکر کردن به هیچی چه حس خوبیه...ولی الان وقتش نیست!. ذهن کارول:خب اول ببین چی شده کی شده،هیولا با قدرت پرتاب آشغال و با خوردن آشغال بزرگتر شدن از بازی ویدیویی درمورد تکنسین های گلیچ اومده بیرون(تکنسین های گلیچ یه انیمیشنه درمورد دوتا بچه که توی شرکتی کار میکنن که با یه دستگاهی هیولاهایی که از بازیای ویدیوئی میان بیرونو میگیرن)...و تا جایی که دیدم تنها راه گیر انداختنشون... کاترین:ما دستگاه گیر به گیری نداریم!. کارول:عا تو از کجا فهمیدی به چی فکر میکنم؟. سانست:تو داشتی زیرلب میگفتیشون😐🤝. کارول:بازم؟😐💔،خب به هرحال نظرتون چیه؟. سانست:غیرممکن. کارول:شاید بتونیم به آیتم هامون اضافش کنیم. کاترین:چه طور؟. کارول:یه ایده هایی داریما ولی حال ندارم دقیق بهش فک کنم. +*صدای ماشین پلیس* آنداین سرشو از پنجره آورد بیرون و تو بلندگو حرف زد:دستا بالا!. کارول:باشه فکر میکنم!!. کارول:*ور ور کردن*. سانست:فقط منم که این کارش رو اعصابمه؟. کارول:*بیشتر ور ور کردن*. سانست:بیشول. کارول:عاها شاید با تغییر دادن کدها برای جایی که زندگی میکنیم؟. کاترین:ممکن نیست زیاد. الینا رو زمین قل خورد اومد پیششون. کارول:جر😐🤝. الینا:یه جورایی ممکنه. گوشیشو برداشت.++++ ارور:خلاصه که باید از اون دخترا دوری کنیم... گوشیش زنگ خورد و جواب داد. الی:الو سیلام یه کار برات دارم. ارور:و اگه انجام ندم؟. الینا:هیچی میزنمت صدا ص.گ گلیچ زده بدی. بقیه گروه سعی میکردن نخندن . ارور یه چشم غره رفت بعد جواب الی رو داد:منطقیه،چی میخوای؟.++++++الینا تبدیل به صفر و یک شد و ناپدید شد. کارول:هی من میخواستم اینکارو کنم! کاترین:مگه نگفتی میخوای از این چیزا دوری کنی؟. کارول:به نظرت من اگه در این باره جدی بودم تو بیت لند میمونم؟😐،به صورت عجیبی اتفاقات عجیب غریب فقط سر ما میاد😐🤝.
آنداین با آرنج ضد تو پهلو توماس:ببین و یاد بگیر. آنداین:هی جناب چه توضیحی درمورد این خرابکاریا دارید؟؟. هیولا:اون دخترا عصبانیم کردن:-:. آنداین سرشو یکم به سمت راست کج کرد تا پشت سر هیولا رو نگاه کنه همون لحظه دخترا قایم شدن .آنداین:خدایا😑... و عادی وایساد و به هیولا نگاه کرد:درک میکنم اینا خیلی رومخن،پس یه جریمه مینویسم و بیخیال میشم اوک؟. هیولا:قبوله!. و چشمش به سطل آشغال جلوی مغازه افتاد. هیولا:آشغال!!. و دوید اونجا و سطل رو برداشت و کج کرد و همینطور که آشغالاشو میخورد بزرگتر میشد. آنداین:شاید بتونه توی تخلیه زباله کمک کنه. توماس له برگه های توی دیتش نگاه میکرد و بدون توجه به حرف آنداین تایید کرد:بله حق با شماست. آنداین یکم عصبی شد و زد پشت گردن توماس:هی وقتی حرف میزنم توجه کن!. توماس:ب_ببخشید داشتم اینارو نگاه میکردم،آمار جرم های عجیب غریبن. آنداین با حالت کنجکاو:ببینم. و برگه هارو گرفت و نگاسون میکرد. توماس:اتفاقا از حدود ۸ ماه پیس بیشتر شدن... آنداین:به نظر من بیشترش تقصیر این بیت لندیاست رفیق شدنشون باعث همه چیه اصن😐🤝. توماس:نمد والا. آنداین عصبی به دخترا که سعی میکردن قایم شن نگاه کرد. هیولا خیلی بزرگ شده بود و یه نعره کشید که باعث شد توماس و آنداین بقیه مردم خشکشون بزنه...ولی نعره با تبدیل هیولا به صفر و یک و بعد ناپدید شدنش تموم شد. الینا اون پشت با دستگاه گیر به گیری وایساده بود:واو تو اون کارتون ملت چه حالی میکردنا... آنداین:شمااااااااا
آنداین سعی کرد اینطوری نشه اما پای سازمان aco به اونجا باز شد.(من درآوردیه و هرکی بگه این مخفف چیه بهش اوجول میدم) جیمز:کارولللللل میبللللل... میبل:چته تو جلوت وایسادیما چرا داد میزنی😐. یکی از مامورا که یه خانم با موهای زرد و یه ماسک سیاه بود اومد جلو:رئیس اینارو میشناسید؟. جیمز:دخترامن:"/. کارول:بوبایییی میدونستی با لباس کارت خیلی ژذابی😉،و آدمای ژذاب دخترا و دوستای دختراشون رو دستگیر نمیتونن!... جیمز:دستگیر که نه ولی!... میبل گوشیشو برداشت و به "مامان" زنگ زد. میبل:ماماننننننن شوعرت اذ.یتمون میتونههههههه آدرس میدم بیا بزن.ش. جیمز:باشه باشه آزادید😐🤝. دخترا:هولا. +رئیس خیلی بچه زلیلی. جیمز کمرشو صاف کرد و کرواتشو درست کرد:من دارم وظیفه پدرانمو انجام میدم. کارول از پهلو جیمزو بکل کرد:بابایی من الان میریم تو واسه هممون چیپس سرکه نمکی بخر بفرست باجه؟. جیمز:چشم دخملم😄. بقیه افراد جیمز سعی میکردن نخندن. جیمز:چیز خنده داری هست؟؟💢. کارول:خب خدافسUnU.
جیمز دستشو گذاشت رو شونه کارول و نگهش داشت. جیمز:جدی میگم،سعی کنید دردسر درست نکنید. کارول:بیخیول بابا نمیشه. جیمز:چرا میشه،مثلا با دور بودن از دوستای هیول... کارول :و چیپس پیاز جعفری برا کلر بخر!. و رفت پیش بقیه.کلر:چی شد؟. کارولگفتم چیپس پیاز جعفری هم واسه تو بخره!. کلر:هوراا!!.
وقتی رسیدن تازه با خونه ی نصفه به چخ رفتشون روبرو شدن. همه:... سوگند:خب آیشا پولات قراره مثل خونه به چخ بره. آیشا:هیخ
این پارت تمام!محض احتیاط اینکه اشتباه نکنید داستان ربطی به انیمیشن تکنسین های گلیچ نداره فقط این پارت😐🤝خب فهلا خداحافظ😐🤝
12 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
شما خونه رو داغون میکنین من باید پولشو بدم😐؟
بابا پرو بودن هم حدی داره دیگه😐😂
اینبار نوبت تو بود! ._. نمیشه هربار یه نفر پول تعمیرو بده🤝🤝🤝
والا الی سه بارم پول تعمیر نداد.-.
نوبت اونم میجه🤝🤝
اهم پیوی لطفا:-/
کارووللللل
یا تست موسازی یا میام خودم اون دفترو پیدا میتونم="/
برو پیدا تون🤝
بیییییجوللللللل اون دفتر لانتی رو چیدا کن
اینقدر گیر میدادی برو پارت ۲ رو بخون دیگهههههه
اون دفتر لامصبو پیدا کن کارول پیدا تونننننن
خونه مامان بزرگمم در دسترس نیسدن🤝🤝
بعدییییییی
دارم درس میخونم🤝
جولیا:دروغ میگه دفترشو گم کرده
دفتر به اون گندگیییییی او یه چیز دیگه بنویس
حوصله و وقتش نیست🤝
کوفت ۵ روز دیگه مدرسه ها باز میشه و توی نفله فقط یه پارت دادییییییی
خب چون ۵ روز دیگه مدرسه ها باز میشه باید برای امحان درس بخونم وقت نیست دیههههههه ولی تو دوران مدرسه یه کاریش میکنم😐🤝
تف
پنج روز دیه باز میشه؟
مگ از یک مهر نی؟ :-:
واسه من از ۱۸ تیر تا ۲۶ مرداد بود بعدشم از یک مهر شروع میشه تا اخر سال تحصیلی دیه مشخصا
من اشتباه کردم ۱۳ روز دیگه مدرسه ها باز میشه :/
هفته دیگه :w:
خب دو روزت تموم شد، برو بنوییسسسسسسسسسسس
نصف بیشتر داستانو خیلی وقته نوشتم،ولی حوصله ندارم تمومش کنم دفترم هم گم کردم🤝🤝🤝
مشکل من نیست باید همین الان بری بنویسیش و بزاریش🤝🏻
وی وانت بعدی
برو بعدی رو بنویسسسسسسسسسسسسس
نموخوااااام
چه گلطاااااا
کاش به بابات میگفتی شیر کاکائوعم بگیره T-T
باش*داد*و شیر تاتائوووو
بابای بخبختم:باش:-:
ملسییی ؛-؛
حالا میگم اینارو کی میده بهمون؟ :")
تبی بیشول واقعا هوس شیر تاتائو تلدم...
میدونی من کلا تو کار شیر کاکائوعم
تو بوفه مدرسه همیشه شیر کاکائو میخرم(از کلاس اول تا الان)
و خب حتی گاهی اوقات که هیچکسی به من و دوستام محل نمیزاره شوخی میکنیم میگیم نامرئی شدیم منم میگم حالا که نامرئیم بریم شیر کاکایو بد.زدیم ؛-؛
و اره کلا همیشه تو کار شیرکاکائوعم و الان خودمم دلم خواست-
*پرت شیر تاتائو براشون*بگیرید دوستان
گرفتن شیر کاکائو و خوردنش*
ملسیییی :---: