
پیشم بمون گربه سیاه!¹⁴ 𝓟𝓪𝓻𝓽. به دنبال حقیقت!
آلیا: هی..... چی شده؟ لیدی: مگه بهت نگفتم که دیگه باهام صحبت نکن آلیا: معذرت می خوام 😞 حق با تو بود من اشتباه خیلی بزرگی کردم که به مایه خوشحالی دوستم احترام نزاشتم و باعث این اتفاقات شدم😢 لیدی: اوضاع از اونی هم فکر می کنی بد تره😔 آلیا: یعنی چطور؟ لیدی: مدام باهام بحث میکنه و میگه چرا این کار رو باهام کردی و فلان و فلان آلیا: همین الان میرم و ازش عذر خواهی می کنم لیدی: به نظر منم فکر خوبیه😒 آلیا: الان منو بخشیدی؟🙂 لیدی: نه😐 آلیا: باشه... حقمه من خیلی و بیش از اندازه زیاده روی کردم فقط یه لحظه کنترلم رو از دست دادم لیدی: همین یه لحظه بهترین دوستت رو داغون کرد و گربه سیاه رو هم تبدیل به یه آتش فشان در حال انفجار.😕 آلیا: بیا با هم بریم این طوری بهتر می تونم ازش عذر خواهی کنم🙂 لیدی: باشه بیا بریم🙁 و با آلیا رفتن دنبال کت نوار دیگه کم کم داشت دیر وقت می شد ساعت ۹ شب بود که این دو تا داشتن دنبال کتنوار می گشتن... چون ما تو پاریس یه فضول خانم پرو مکس داریم دیگه لازم نیست ارباب شرارت به دنبال لیدی باگ باشه
لایلا: بهتره یکم به زخم گربه سیاه نمک بپاشم 😆😆😆😆😆 (خنده های ش.ی.ط.آ.ن.ی) آلیا: عه اون لایلاست؟ لایلا....لایلا لیدی: صداش نکن🤐 لایلا: لعنت بر این خشکی شانس منو از کجا دید.... عهه با منی؟ آلیا: آره دیگه😌 لیلا: آخه من لایلا نیستم🥸 آلیا: ای بابا بیا دیگه لیدی: 🫡🫡🫡🫡 لایلا: سلام آلیا سلام دختر کفشدوزکی لیدی: سلام لایلا😑 آلیا: سلام لایلا😇 لایلا: خب نقشه عوض می کنم😈 خب کفشدوزک داری کجا میری؟ اونم با چه رویی؟ لیدی: منظورت چیه؟😐 لایلا: من نمیتونم باور کنم که تو داری به گربه سیاه خ.ی.ا.ن.ت می کنی😏 لیدی: به هیچ وجه😐 لایلا: بعد از اون گند کاری که آلیا خانم کرد هنوز میری... من چرا دارم بهت توضیح می دم؟ تو باید بهتر بدونی😌 لیدی تودلش: خب هر چیه فضول خانم پرو مکس ازش خبر داره پسسسسس ممکنه که کار لایلا باشه؟ باید به گربه سیاه بگم.... اما نه صبر کن اگه کار لایلا نباشه چی اون موقع دیگه هیچ وقت به روم نگاه نمی کنه. من باید چی کار کنم چطوری دنبال حقیقت باشم؟ باید به دنبال حقیقت بگردم.... آلیا بیا بریم اینو ول کن😑 لایلا: میرین پیش گربه سیاه؟ پس منم باهاتون میام آلیا: بزار بیاد لطفا🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺 (بهتون گفته بودم که همه از لایلا خوشش میاد جز مرینت و آدرین؟) لیدی: اییییییییی باشه😬
لایلا: مرسی دوست خوبم😇(اما باطنا😈) لیدی: 😤😤😤😤😤😤😤 و خلاصه رفتن پیش گربه سیاه (والله من نمیدونم ۹ شب آلیا و لایلا چرا دارن با لیدی باگ میرن پیش گربه سیاه و گربه سیاه این وقت شب بیرون چی کار می کنه🫣 منطق داستان های من🫥🫤) و پیداش می کنن لیدی: خب برو پیشش آلیا: دارم میرم دیگه لایلا: بیا دختر کفشدوزکی ما هم باهاش بریم😏 لیدی: به هیچ وجه😶🌫😶🌫🫣 لایلا: بیا دیگه و دوتایی به آلیا ملحق شدن... آلیا: اممم کت: چیه آلیا؟ آلیا: من.. من معذرت می خوام😞 منو ببخش من نباید اون حرف رو بهت می زدم فقط نتونستم خودن رو نگه دارم همین😓 کت: من از دستت ناراحت نیستم آلیا آلیا: عه واقعا؟ آخشش😮💨😮💨 کت: ولی از دست لیدی باگ چرا... ناراحتم لایلا: چرا مگه چی کار کرده؟ لیدی: خب الان فرصت خوبیه برای پیدا کردن حقیقت کت: خودش بگه چی کار کرده لیدی: من نمیدونم چی کار کردم و دوست دارم هم بدونم که چی کار کردم😐 کت: خب باشه بزار بگم ... این طوری آلیا هم می فهمه قضیه چیه... آلیا: هیچی به من مربوط نیست ها!😐 لایلا: خب حالا چی شده بگو که مردم از فضولی لیدی: بی زحمت فضولیت گل نکنه... کتنوار تو هم زود باش بگو که چرا از دستم ناراحت و عصبانی هستی. کت: باشه بزار بگم... بگم که با ارباب شرارت دست به یکی کردی و دنبال معجزه گرم هستی دلیلش رو نمیدونم اما خیلی خوب میدونم که تو زیر قولت زدی😒 لیدی: چییییییی؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟😮😮😮😮😮😮😮😮😮😮😮😮😮😮 لایلا: 🫢🫢🫢🫢🫢 وای خدای من واقعا؟ آلیا: هی یه لحظه صبر کن تو مطمئنی؟ کت: آره خودم دیدیم داشت با ارباب شرارت و مایورا در باره نقشه پلیدشون و مخفی گاهشون صحبت می کردن... من باورم نمیشه که ع**.ا_/=.ش٪#.ق @ همچین دختری شدم😒😒😒 لیدی: اما هیچ کدوم حقیقت نداره کت: انکار نکن لیدی: باورم نمیشه که همچین فکی درباره من تونستی بکنی 😢 کت: نه بابا😏 لیدی باگ که یه چیزایی از قضایا فهمیده بود از همه خداحافظي کرد و فوری از اونجا دور شد به حالت عادی برگشت و شروع کرد به فکر کردن درباره حرف های کت نوار... اما حقیقت اصلی چی میتونست باشه نمیدونست از کجا و چطوری شروع کنه فقط تنها چیزی که میدونست حرف های گربه سیاه بود
مرینت: هممممم... یه چیزایی داره دستم میاد تیکی: قضیه یکم پیچیده و اما خیلی سادست مرینت: یعنی تو می دونی تیکی؟ تیکی: نه ولی احساس می کنم که لایلا هم توش دست داره.. مرینت: نمیدونم مطمئن نیستم. نمیتونم تهمت بزنم تیکی: همه چیز خیلی تو هم قاطی پانی شده😬 مرینت: آره متاسفانه 🙄 تیکی: نگران نباش هم گربه سیاه به اشتباهش پی می بره هم ارباب شرارت و مایورا نقششون لو میره😉 مرینت: امیدوارم تیکی😶 .............................................. بعد از اینکه لیدی باگ از اونجا رفت آلیا و لایلا هم بعد دو دقیقه رفتن کت نوار هم با هزار تا سوال به اتاقش برگشت کت: پنجه ها داخل! پلگ: وای چقدر گرسنمه😋 (تو که ماشاالله همیشه گرسنته🫡) پلگ: اهمیت ندادم🗿(😑😑) آدرین: پلگ من نمیتونم باور کنم که اون همچین کاری کرده پلگ: خب... باور نکن آدرین: چی؟ منظورت چیه؟ پلگ: اصلا وضعیت تو خیلی خنده داره آدرین: چرا؟ پلگ: چون نمی دونستم که اینقدر ساده لوحی آدرین: من؟ پلگ: نه من! خب معلومه تو دیگه آدرین: نه پلگ... پس آلیا میدونسته و سعی کرده که اونو از من دور نگه داره پلگ: من نمیدونم که چطوری تو این حرف رو میزنی آدرین: میدونی پلگ من دیگه خسته شدم خب... و من می خوام بازی رو تموم کنم پلگ: منظورت چیه؟! آدرین: یادت نره پلگ تو بهترین دوست منی... ولی هم من هم تو به استراحت نیاز داریم تا فردا بهت قول میدم پلگ: نه آدرین این کار رو نکن آدرین: فقط تا فردا پلگ: پس بزار تا فردا من برم پیش دختر کفشدوزکی آدرین: چی؟؟؟؟؟؟؟ به هیچ وجه 😼😾😾 پلگ: این پسر یه تختش کمه آدرین: بیا پلگ. پلگ: اگه همش دروغ باشه چی؟ آدرین: اگه همش دروغ باشه که احتمالش ۱ درصد هست خودم با دست های خودم یه بلیت برای سفر به اون یکی دنیا می گیرم و می فرستمش اونجا پلگ: پس دل شکسته کفشدوزک چی؟ آدرین: 😒اصلا بی خیال.... پلگ: وای خدا☹️ آدرین: پلگ وقت استراحته! پلگ: نهههههه!! بریم اتاق مرینت... مرینت: اصلا حس خوبی ندارم تیکی تیکی: میدونم مرینت ولی باید بخوابی بهت قول میدم همه چیز درست میشه... خب.... نا اینجا کافیه امیدوارم خوشتون اومده باشه تا پارت های بعدی خدا حافظ😙
🐞🐈⬛🐾🐞🐈⬛🐈⬛🐾🐞🐈⬛🐾
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود
برم بعدیو بخونم🏃🏃
راستی عاجی خیلی خوب خیانتو درست کردی
یه سوال:چرا من از پارت هایی که میزاری خبر ندارم و الان میام میبینم؟😐😐😐😐
تورو خدا پارت های بعدی رو که گزاشتی خبرم بده اجو 🙏🙏🙏🙏
حتتما😉
راستی آجی خودت از کی هستش که پارت نزاشتی🥺🥺
عزیزم من تو مشهد هستم سرم شلوغه ولی دختر خاله ام سارا داره مینویسه
فالویی بفالوم موفق باشی
به روی چشم😉
ممنونم ❤
بعدی زودددددد
تو راهه😉
مگه جنینه که توی راهه
همین الان گذاشتم برسی بشه😉 چون اینترنتم تموم شد و الان اومدم خونه مامان بزرگم که از نامش استفاده کنم و تستم رو هم منتشر کنم😁
عالی آجی
مممممررررسسسییی😘😘😘😘😘😘😘
عالیییییییییییییییه
فالویی بفالوم
مممممممممممممرررررررررسسسسیییییییییی😊😊😊🥰🥰🥰🥰😍😍😍😍🤩🤩
ووووااااااااایییییییی بچه ها کم مونده یه ۳۰۰ تایی برسم فقط ۸ نفر م خوام که منو دنبال کنه😆😆😆😆
راستی دنبال کتی حتتتتما حتما حتما بک می دم😍
عالی بود
پارت بعدی 🤩
ممنونم😍😍😍😍😍🥰🥰🥰😍😘😘