بی حوصله از رو تخت بلند شدم و به سمت دستشویی رفتم. با یه کش موهامو بستم،صورتمو شستم و مسواک زدم. وقتی قدم برمیداشتم پای سمت چپم که شیشه داخلش رفته بود،به شدت درد میکرد و از درد چشمام جمع میشد.
به ساعت نگاه کردم،۳:۱۵ دقیقه رو نشون میداد. از دیشب هیچی نخورده بودم،و حس حالت تهوعی که داشتم تموم نمیشد. به سمت آشپزخونه رفتم و برای خودم تست و کره مربا آماده کردم، اما حتی یه لقمهش از گلوم پایین نمیرفت.
با صدای زنگ توجهم به سمت در جلب شد! از روی صندلی بلند شدم،اگه کوک بود که خودش کلید داشت. اما دیشب که یادم اومد همه چی بهم ریخت. به سمت در رفتم،پستچی بود. +سلام روز بخیر شما کیم ا/ت هستید؟ -بله خودمم پاکت رو به سمتم گرفت +بفرمایید این برای شماست پاکت رو ازش گرفتم
+فقط لطفا اینجارو امضا کنید. جایی که گفت رو امضا کردم،و درو بستم. کنجکاوی زیادی برای باز کردن،پاکت نداشتم؛و گذاشتم رو میز. تصمیم گرفتم اتاقمو تمیز کنم،به سمت اتاق رفتم شیشه هارو جمع کردم،هرچیزی که متعلق به کوک بود رو انداختم بیرون. به شیشه فروش زنگ زدم که واسه پنجرهای که شکسته بود رو درست کنه و گفت ساعت ۱۰ میاد.
بعد از اتمام کارا یه دوش نیم ساعته گرفتم. بعد اینکه از حموم اومدم بیرون،به سمت پاکت رفتم و بازش کردم. چند تا عکس بود و شخصی که توش بود،واسم از همه دردناک تر بود! اون کوک و دوست صمیمیم کیم مینا بود….
خب برادران/خواهران ممنون که تا اینجا همراهم بودین منتظر پارت بعد باشین که پارت اخره و حتما بگین دوست دارین فیک/وانشات بعدی از کدوم اعضای بی تی اس باشه و اینکه حتما حتما بگین ایراد این فیک چی بود که تو فیکای دیگه جبران کنم:)🐈🥞
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعد پیلیز
عالییییییی
بعدی
عالی پارت بعد