سلام خوشگلا
ظرفا رو جمع کردم و با کمک جیمین شستم ساعت 12 بود وای خدا چقدر زود گذشت!!!!...سریع کیفمو برداشتم از پسرا خداحافظی کردم دستم رو روی دستگیره در گذاشتم که جیمین دستشو گذاشت رو دستمو .........جیمین:من همراهت میام.....ا.ت:نه نمیخواد خودم میتونم برمم.......جیمین: ولی الان دیر وقته و خطرناکه......جیمین تا در خونم همراهیم کرد.......ا.ت:مرسی بابت امشب خیلی بهم خوش گذشت........جیمین:دفعه بعد تو باید دعوتم کنی☺.....ا.ت:باکمال میل،مراقب خودت باش خدافظ....جیمین:توام همینطور خدافظ.......لباسمو عوض کردم و رفتم خوابیدم و هرروز صبح مثل همیشه به رستوران رفتم ........یک ماه بعد.......دیگه وقتش بود منم به دانشگاه برم اگه کل پولام رو روی ه میزاشتم میتونستم برم امشب جیمین و دوستاش رو دعوت کردم ساعت 8 بود دیگه باید پیداشون میشد شام رو هم که گذاشته بودم....تق تق(صدای در)..ا.ت:خوش اومدید.......کوک:ممنون از دعوتت........نشستیم و کلی حرف زدی ولی جیمین بیشتر حواسش به گوشیش بود نمی دونم چی شده ولی باید میفهمیدم.....ا.ت:جیمین خوبی؟؟.....جیمین:آ..اره خوبم فقط دارم بایکی از دوستام صحبت میکنم.....ا.ت:اها فکر کردم مشکلی چیزی پیش اومده به هر حال اگه کمک میخواستی من هستماا......جیمین :ممنونم ......ولی انگار حوصلمو نداشت و این باعث میشد بیشتر کنجکاو بشم که چه اتفاقی افتاده........
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
17 لایک
عالییی
پارت بعد پلیز 🌸
ممنونممم 🙏🙏
عالیییی
_میسو
مرسی....💛🥰
3 تا تست اخرت لایک شد لطفا سه تست اخرمو لایک کن لایکاش به 40 تا برسه ازت ممنونم🥹❤
باشه حتما 💜
تا پارت بعدو نگیریم آروم نمیگیگیریم 😂🥺
چرااا..یعنی فقط حس منه که احساس میکنم بقیشو میشه حدس زد😂💛🙏
😂😂😂😂