رهایی پارت 2

مین سو : سوهو توراخدا بزار برم من تازه زندگیم سر و سامون گرفته سوهو : میخواستی ترکم نکنی خودت انتخاب کردی و الان باید تاوان پس بدی راوی : پشت سر هم موبایل مین سو زنگ میخورد و اون کسی نبود جز سوجین سوهو اعصبانی شد و سیمکارت موبایل مین سو را شکست بریم پیش سوجین :

سوجین: همش به مین سو زنگ میزدم خیلی نگرانش بودم که بلایی سر خودش نیاره که یهو تلفن قطع شد خیلی نگرانش بودم نکنه سوجون داره بلایی سرش میاره یا نه امکان نداره سوهو !

من باید سریع مرخص شم سوجین : پرستار ، پرستاررررررر پرستار : بله سوجین : من باید برم بلای سر دوستم افتاده پرستار : نمیتوانم اجازه بدم خیلی خطرناکه

بر میگردیم پیش مین سو : سوهو بهم امپول بی هوشی زد و از اتاق رفت بیرون ساعت 11 شب به هوش اومدم و دوباره در باز شد ترسیدم ، ولی دیدم یک خانم مسن خدمتکاری وارد اتاق شد گفت : خانم رییس گفتن لباس تمیز بپوشین و برین پیشش گفتم : تو کی هستی ؟ "من خانم لی هستم چهارساله اینجا کار میکنم شما کی هستی ؟ *من دوست.دختر قبلیه رییستم "خب الان اینجا چیکار میکنید ؟ * منو دزدیده وقتی از هم جدا شدیم بهم گفت یک روز برمیگرده و دیگه روز خوش برام نمیزاره

چطور بود بچه ها ؟ ناظر دستم به دامنت توراخدا رد نکن