
ناظر عزیز و محترم لطفا منتشرش کن🙏🏻 و لطفا گزارش نشه🙏🏻 و اگه خوشتون امد بگید ادامه بدم و شرمنده دیر شد
کمتر کسانی میدونن اواز قو یعنی چی. قو تنها پرنده ایه که زمان مر.گشو میدونه و تنها پرنده ایه که یه بار فقط عا.شق میشه. قو وقتی یه هفته به مر.گشه میره جایی که اولین بار عشقشو دیده و تا روز مر.د.نش اونجا میمونه . قو یه روز مونده به م.ر.گ.ش تو اون محل یه اواز زیبا سر میده که بین پرنده ها زیباترین اوازه و بعد پرهاشو میزاره رو سرشو و می.می.ره....( به اخر داستان ربط داره) ***
سالها پیش دختر بچه ای بود که مایه ی ن.ن.گ خانواده ش بود تو روستای اونا هرکی با موی ابی و چشم ابی دنیا میومد نشونه ی بد.ب.ختی بود و میگفتن فرزند شی.طا.نه . دختر بچه بیچاره ماهم یدونه از اونا بود. خانوادش همون روز اول فرستادنش شهر تو پرورشگاه...:( روزهای زیادی گذشت تو پرورشگاه با بچه ها مانند یه حیو.ون رفتار میکردن .. حرفای ت.ح.ق.ی.ر امیز و ش.ک.ن.ج.ه های و.ح.ش.ت.ناک. خلاصه سالهای زیادی رفت و رفت تا دختر بچه ما ۱۰ ساله شد. خانم الیزا شما ۱۰ نمره ازتون کم میشه میتونم بپرسم دلیل اینکه شب بیدار میمونید چیه؟
الیزا: سکوت جواب بدید من دلیل میخوام. الیزا جلو میاد دقیقا جلوی میز که شیرینی ها بودن و شیرینی ها کاملا پشت الیزا قرار میگیرن و الیزا شروع میکنه حرف زدن. _ خانم بعضی شبا صدای خروپف از اتاق پسرها میاد که مانع خوابیدنمون میشه. در میان اینکه الیزا حرف میزنه ۴ تا شیرینی هم برمیداره و تو کیسه ای داخلش وسایلش رو میزاره یواشکی میزاره. سعی کن بخوابی چون دوست ندارم دانش اموزام بیدار بمونن تمام شبو و خروپوف پسرا هم کاری نمیشه کرد. _ بله
حالا برو بیرون درهم پشت سرت ببند _ چشم. به سرعت الیزا به طرف خوابگاه دخترا میره مری رو تخت طبقه اول نشسته و چشمش به کتابه و به سمت مری میره و از پله ها بالا میاد. الیزا: تولدت مبارک مری. مری در حالی که هنوز چشماش به کتابه میگه: ممنون الیزا الیزا: واست کادو اوردم مری: چی هست؟ الیزا: اول اون کتاب مسخره رو ببند و منو نگاه کن مری کتابو میبنده و میزاره کنار بالشش . خب چی هست.؟ الیزا کیسه رو میاره و باز میکنه الیزا: تادا شیرینی کشمشی مری: وای الیزا مرسیی الیزا دوتاشو بر میداره و میگه: این دوتا هم واسه تو در ناگهان باز میشه و بچه ها داخل میان و پشت سرشون خانم شارلوت وارد میشه. خانم شارلوت تنها معلم و پرستار مهربون پرورشگاهه.
شارلوت: شب بخیر بچه ها. و شارلوت شمع رو فوت میکنه و درو میبنده. مری خیلی اروم میگه: شب بخیر الی الیزا: شب بخیر مری و به پایین میره .مری ملاحفه رو خودش میکشه تا ساعت ۱۰ صبر میکنه تا همه به خواب برن. ساعت ۱۰ مری اروم و یواشکی از تخت پایین میره و به سمت پشت بوم میره و سر جای همیشگی جلوی ستاره ش میشینه.
_شب بخیر ستاره من. و نگاهی به گردنبندی که مادرش بهش داده بود کرد. شب بخیر مامان و به سمت طبقه پایین رفت که ناگهان سایه ای روی دیوار افتاد مری با حیرت جلو رفت که ناگهان به..... ........... میدونم پارت ۱ خیلی جالب نیست ولی جالب میشه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام عاجی خوبی؟🥺
یادش بخیر یه مدت سر شاهزاده عشق حرص میخوردیم میگفتیم فردا میریم سراغ کلرا🥲😂
هعییییی چقدر زود گذشت!😕💔ولی خدایی عاجی داستانت 113 پارت شد ولی حتی یه صحنه هم نداشت😐😂💔خیلی نامردی🥲😂😭💔
سلامم اجی
😂😂
چرا یه صحنه داشت😂❤
کدوم پارتتتتتت؟🥹پس چرا من ندیدمممممم؟!
وای عالی بود 💖
مرسی
دوباره کجا غیبت زد 😐
هیچ جا😂😂
فردا میزارم
ببببببعععععععدددددددیییییییی زود 😑
الان مینویسمش صبح میزارم
میری میای کجایی ؟
عالییییی🍓🌸
مرسیی
وای اجی همیشه داستانت عالی هستن
ممنون اجی
محشر
مرسی
عالیییییییییی
مرسیی اجی
برای پارت اول خوبه دیگه چرا بده؟
چرا اسپویل کردی با اینکه انیمه می بینم هم کل اش اسپویله ولی این نباید اسپویل میشد چون در حال پخشه
خیلی اسپویل نیست. اخرش خیلی تفاوته با اول داستان
اگه اسپویل شده باشه دیگه رمان نمی خونم