
های گایز امیدوارم تا اینجا روز فوق العاده ای رو سپری کرده باشین🥰پارت اول داستان رو بترکونید...اگه دنبال سوپرایزای خفن اید فالو فراموش نشه💘
- نمیدونستم توی کره کار پیدا کردن اینقد سخته😭چرا مگه من چیکار کردم😪من فقط از یک کشور دیگم همین...کاش یکم از اسطورشون بی تی اس بویی برده بودن😭 پولام تمام شده😰هوا خیلی سرده اا... یک مارکت... بهتره برم ببینم مستخدم نمیخان😑 (ا/ت):سلام آقا ببخشید کارگر نمیخاین؟ (مرد مسن):چند سالته دختر؟ (ا/ت): 20 سالمه اقا *اون مرد پیشونی چروکش رو جمع کرد و روی من متمرکز شد... ترسیدم،اخمی که کرده بود چهره ی عبوس و پیرنماشو ترسناک تر میکرد (مرد مسن):اهل کره نیستی درسته؟ (من)ب.. بله آقا (مرد مسن):اوممم میگم...چون دخترای همسن تو معمولا عمل زیبایی میکنن ولی تو چهرت طبیعی به نظر میاد😂ما پیرمردا خوب میفهمیم چی دست خورده چی نخورده (ا/ت):ممنون..میشه جواب سوالمو بدین..؟
مرد مسن فکری کرد و گفت:الان هوا سرده...بیا بیا امشب رو میتونی دست کمکم باشی دختر جون -بی وقفه رفتم توی مغازه و هرکاری که بهم داد انجام دادم، مغازش شبانه روزی بود اما ساعت دو شب مرخصم کرد😅😪با ی چندرغاز پول که باهاش ی نودل گرم ب زور میدادن همینجور که قدم میزدم به ی رستوران رسیدم رفتم دم در که گارسون گفت دیگه نمیپذیریم اخر وقته خانم (ا/ت):اما... اما دارم میبینم دارید سفارش میگیرید،رستوران بازه (گارسون):ببخشید خانم منم از پذیرفتن غریبه معذورم این رستوران سنتیه معذرت میخام😊
ناامیدانه راهمو کشیدم و رفتم پول که نداشتم هیچ حق استفاده از امکانات رو هم نداشتم... پوفففف بیخیال دختر قوی باش...هوا خیلی سرد بود و داشت برف میامد، از زور سرما کلا صورتم گلگون شده بود شالگردنم رو محکم دور صورتم پیچیدم و روی یکی از صندلی های پیاده رو تو خودم گلوله شدم🥺
همینجور که توی گرمای نفسم در حال رفتن به سرزمین رویاها بودم دستی رو حس کردم که سعی در باز کردن گره شالم داشت چنان جیغ بنفشی کشیدم و ناگهان عقب رفتم که نزدیک بود از روی نیمکت بیوفتم چشمامو بسته بودم و آمادهی ملاقات با زمین سرد...که یهو حس کردم معلقم...! چشمام رو آروم و کیوت باز کردم مردی جوان و خوش هیکل رو دیدم که با کاپشن پف دارش مثل بادیگارد ها به نظر میرسید... بعد از تماشای اون عجوبهی زیبایی به خودم امدم و دیدم منو گرفته وبخاطر این تقریبا به سمت من خم شده زیباییش از پشت ماسک و عینک کاملا مشخص بود با بهت ازش پرسیدم:تو...تو کی هستی؟(جونگکوک): ی پسر (ا/ت):دارم میبینم...چیکارم داری؟(جونگکوک):گرسنه ای؟؟ *با این حرفش نتونستم جلو خودمو بگیرم و آروم شدم* (ا/ت):خجالت اوره که بگم ولی دو روزه چیزی نخوردم اینجا دنبال کار میگردم اما....(جونگکوک):نمیخاد چیزی بگی از وضعت معلومه😇 بعد منو دوباره رو صندلی نشوند
(جونگکوک):همینجا واستا... (ا/ت):آممم😅👀 اون پسر خوشرو در سمتی محو شد... با اینکه امید داشتن بهش احمقانه بود اما سخت منتظرش بودم بعد مدتی با یک ظرف نودل گرم پیداش شد (ا/ت) :ااا... خیلی ببخشید.. امم. ااا. بعد هول هولکی اون مقدار پولی که داشتم رو از جیبم در اوردم و جلوش گرفتم (ا/ت):میدونم... میدونم این مبلغ شاید حتی پول این ظرف بزرگ نشه ولی... این همه چیزیه که امشب در آوردم (جونگکوک): ااا... نمیخاد من نیازی ندارم مال خودت باشه لازمت میشه بعد ظرف نودلو داد دستم.. و با ظاهری که از پشت ماسک لبخند نشون میداد گفت:خب من بی خواب شده بودم الانم باید برگردم خونه مراقب خودت باش خانم کوچولو😂🥰 *میخاستم اعتراض کنم کوچولو نیستم ولی بیخیالش شدم* (ا/ت):خیلی ممنون به زحمت افتادین اون پسر بدون هیچ چیزی از دیدم محو شد و من توی صدای قدم هاش گم شدم...

قرمز کردن قلب پایبن=کنسرت بی تی اس تضمینی😎💪🏻
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالب
خودتم پرتغالیـ🍁🍊
😁
بملا اینو من با اون یکی تستت همزمان منتشر کردم ک رو صفحه بیوفته:]
فدات بشم سولینا🥰🦋
نشی بمونی برام^^♡