
عشق بی پایانp8
ا/ت: تهیونگ .... تو چرا اینجاییییییی ا/ت دست تهیونگ و گرفت و برد بالا ولی چون ساعت۵ صبح بود مامان و باباش خونه بودن ولی جیمین نبود تهیونگ رو برد توی اتاقش ا/ت:این وقت شب اینجا چکار میکنی؟ تهیونگ:دلم برات تنگ شده بود ا/ت : پس چرااااا دلم در موندی تهیونگ:خب خواب بودی فلش بک گذشته -طبق عادتم از خواب بیدار شدم پنجره رو باز کردم هوا بیاد ولی دیدم تهیونگ دم دره سریع رفتم پایین ... ا/ت:همینجا بی سرصدا بمون برم برات لباس بیارم ا/ت رفت از اتاق جیمین لباس اورد و رفت از اتاق بیرون تا تهیونگ لباسشو بپوشه ا/ت تهیونگا پوشیدی تهیونگ: اره(سرفه) -مریض شدی؟ + شاید -ایگووووووووو گلوت درد میکنه؟ + کمی - وایسا برم برات دارو بیارم :/ ا/ت:از پله ها پایین رفتم و محکم خوردم به چیزی بابا:ا/ت دخترم سحر خیز شدی نه وایسا مگه تو خواب ببینم اینجا چیکار میکنی؟گفتم :اومدم اب بخورم -باشه دخترم رفتم به بهونه اب خوردن با اینکه تشنم نبود اب خوردم و دارو هارو اروم بردم وقتی.رفتم توی اتاق تهیونگ رو تخت خوابیده بود رفتم پیشش :تهیونگ بیدار شو داروهاتو بخور تهیونگ:نمیخوامممم (سرفه) ا/ت تهیونگ رو قلقلک داد تهیونگ: یاااا باشه باشه میخورم ا/ت خوبه تهیونگ: شیطون شدیا و داروشو خورد از زبان ا/ت : ی جورایی نکران تهیونگ بودم بی حال بود دستمو روی سرش گذاشتم داشت از تب می سوخت سریع رفتم پارچه هیسی رو اوردم ا/ت : با اجازه و پارچه رو روی سر تهیونگ گذاشت تهیونگ: ا/ت لطفا ازم فاصله بگیر مریض میشی ا/ت: حرف نباشه حالت خوب نیست تنهات نمیزارم تهیونگ:ا...زت ممنونم دوباره دستمو روی سرش گذاشتم تبش پایین بود و ساعت تقریبا۶:۳۰ شده بود رفتم سرک کشیدم ببینم مامان و بابا هستن یا نه مامان: ا/ت دخترم ما میریم مواظب باش ا/ت : از جام پریدم و گفتم باشه خدافظ وقتی مطمئن شدن رفتن ......
وقتی مطمئن شدم مامان و بابا رفتن زنگ زدم دکتر که بیاد -سلام دکتر+ سلام ا/ت جان -میتونید بیایدخونم ؟؟+بله بله حتما تو راهم+ مرسی رفتم توی اتاق تهیونگ باز خوابیده بود مگه چقدر میخوابه دستمو روی سرش گذاشتم تبش کم بود (زنگ در) خواستم برم درو باز کنم که تهیونگ مچ دستمو گرفت و پرتم کرد توی ب.غ.ل.ش ا/ت: یاااا بزار برم درو باز کنم تهیونگ : چند لحظه بمون دیگه لپشو ب.و.س کردن شکه شک از دستش فرار کردم رفتم درو باز کردم تهیونگ :نقشم جواب داد اون منو ب.و.س کرد (دستم روی لپشه) ا/ت:بفرمایید داخل دکتر: خب بیمارمون کجاست ؟ ا/ت: توی اتاقه ا/ت و دکتر رفتم داخل تهیونگ داشت نگاه دکتر می کرد تهیونگ قبلا اونو دیده بود ولی دکتر نه پس گفت : سلام اقای کیم تهیونگ من دکتر شما هستم میتونم معاینتون کنم؟ تهیونگ : سلام بله بفرمایید دکتر تهیونگ رو معاینه کرد و گفت :مریضی شدیدی ندارن ولی اگه مراقبت ازش نکنی خطرناک میشه باید بری این داروها رو بخری و دستورشونم بهت میدم ا/ت: ممنون دکتر دکتر : کاری نکردم من میرم خداحافظ تهیونگ و ا/ت : خداحافظ ا/ت خب تاتا من برم داروهاتو بخرم تهیونگ: منم بات میام ا/ت : نه نمیشه تو مریضی باید استراحت کنی (زنگ گوشی ا/ت) گوشی ا/ت روی تخت بود تهیونگ ورش داشت مخاطب : سوجون تهیونگ : ا/ت سوجون کیه (نسبتا بلند) ا/ت:اون توی موزیک ویدیو مون شرکت کرده تهیونگ : چرا زنگ زده پس ا/ت : نمیدونم بزار جواب بدم +سلام ا/ت -سلام سوجون + ا/ت میخواستم ببینم ...
میتونی ساعت ۹ بیای کافه.... برای اینکه در مورد موزیک ویدیو حرف بزنیم ؟ ا/ت : اره باشه سوجون: ممنون ____________[]_[]_[]_____________ تهیونگ : اصلا فکرشم نکن من نیام ا/ت: باشه بیا من برم داروتو بخرم تهیونگ: خب منم میخوام هوا بخورم ا/ت : سریع اماده شو ماسکم بزن کسی رو مریض نکنی تهیونگ : باشه بالاخره بایدم لبای خوش گلمو مخفی کنم نه (سرشو کج کرد) ا/ت: یا داره دیوانم میکنه مکالمه ذهنی ا/ت خودتو کنترل کن دختر با ارامش جواب بده سوتی ندیییییی تهیونگ : مثل اینکه یکی خجالت میکشه ا/ ت: نخیرم چرا باید از.تو خجالت بکشم ؟ یااا دیر شد بده دیگه تهیونگ : اومدم رفتم بیرون دست ا/ت رو گرفتم رفتیم بیرون سوال ماشین ا/ت شدم تهیونگ : من رانندگی میکنم ا/ت: مه من رانندگی میکنم میخوام رانندگی منو ببینی و لذت ببری تهیونگ: سخنی ندارم ا/ت : رفتم نشستم روی صندلی ماشینو روشن کردم و در پارکینگو زدم وقتی حرکت کردیم ساعت ۸:۰۰ بود رفتیم و دارو هارو گرفتیم تهیونگ : باید تا اعضا بیدار نشدن برگردیم اه اون سوجونه هم گفته بود بری کافه /: ا/ت : خب میتونی کافه نیای تهیونگ : نه نمیشه بهشون پیام میدم دیر تر میام رفتم توی گروهمون پیام دادم بیرونم دیر میام کسی فعلا جواب نداده ا/ت رفتیم توی خونه ساعت۸:۳۰ بود تهیونگا بیا داروتو بخور تهیونگ: اومدم ا/ت: دهنتو باز کن و دارو رو ریخت توی دهنش تهیونگ صورتش مچاله شد یااا چقدر تلخ بود ا/ت: میدونم بیا اینو بخور مزه ی دهنت عوض میشه تهیونگ : باشه خوردمش بهتر شد ا/ت: تب که نداری گلوت درد میکنه؟ تهیونگ: خیلی کم ا/ت: اخی خیلی خوشحالم خوب شدی من برم اماده شم تهیونگ: جیمین لباس نداره مرتب تر باشه؟ا/ت: سلیقت عجیبه بیا خودت انتخاب کن تهیونگ: من همیشه منحصر به فردم اومدم ا/ت: خدای اعتماد به نفس کیوتتتتتتتت ا/ت و تهیونگ رفتن لباس انتخاب کنن تهیونگ: خب بزار ببینم اگه این لباسو با این بپوشم خوشگل میشه ا/ت: اره قشنگه (همین توی عکسو پوشید ) وقتی رفتم ببینم چی پوشیده چیغ خفه ای زدم و داد زدم خیلیییی خوش تیپ شدی بعد فهمیدم چه گندی زدم خودمو جمع کردم یعنی قشنگ شدی تهیونگ: داشتم از خنده می.م.ر.د.م مرسی ا/ت خودشم داشت میخندید رفتیم سوار ماشین شیم ...

تهیونگ مچ دستمو گرفت :نوبت منه ا/ت باشه رفت نشست اون ور تهیونگ هم نشست صندلی راننده حرکت کردیم و وقتی به کافه رسیدیم سوجونو دیدم (لباس ا/ت بالاعه و عکس سوجون توی نتیجس) +سلام ا/ت-سلام سوجون تهیونگ دست ا/ت رو گرفته بود تهیونگ: سلام من کیم تهیونگم دوست پ.س.ر ا/ت سوجون : خوش وقتم من سوجونم و به تهیونگ دست داد رفتیم نشستیم روی صندلی تهیونگ نشست جفت من گارسون : چی میل دارید سوجون: من شیک بلوبری تهیونگ و ا/ت: ما شیک توت فرنگی گارسون رفت سوجون:خب....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عاااااااللیییی💜💜💜
عالی بود پارت بعد لطفا 🥺💜
❤️❤️