
بعد از سالها اومدم😐
جونگ کوک هه سان رو گزاشت روی مبل و شوگا سعی میکرد بیدارش کنه/شوگا:هه سان......هه سان.....هه سان لطفا بیدار شو.....هه سان...../نامجون به اعضا که با چهره های نگران دور هه سان جعم شده بودن نگاه کرد/نامجون:یکم ازش فاصله بگیرین تا بتونه نفس بکشه!/اعضا از هه سان فاصله گرفتن،بلاخره تلاش های شوگا جواب داد و هه سان با اه و ناله بیدار شد/نامجون: حالت خوبه؟جاییت درد میکنه؟ هه سان: دلم....دلم خیلی.....درد میکنهههه!/هه سان تقریبا داشت جیغ میزد / شوگا:دیگه چه علائمی داری؟ هه سان: من......من خیلی......خیلی.......خیلی.....خیلی....خیلی حالت تهوع..../یهو دستاشو گذاشت روی دهنش و بدو بدو رفت سمت توالت.
از زبان هه سان:حالا که ا س ت ف ر ا غ کردم حس بهتری دارم،انگار که کل دردام از بدنم خارج شده......عاییییی نه حرفمو پس میگیرم! هنوز سر درد و دلدرد دارم. حس میکنم چشمام داره ذوب میشه😐 ولی یکم بهتر بودم.رفتم بیرون./هه سان: بچه ها من اوکی ام!/ اما در حقیقت حس میکردم الان که راه رفتم دلدردم بدتر شده. یه لحظه حس کردم تمام بدنم فلج شد....هیچ چیز رو حس نمی کردم.....البته این دلدرده هنوز بودش😐....چشمام جزء سیاهی چیزی نمیدید.....ایندفعه حس کردم توی اسمون هستم😐اما این حقیقت داشت😐چشمام رو ماساژ دادم و دیدم که جیمین بغلم کرده. بعد من رو گزاشت توی ماشین/ هه سان: جیمین من حالم خوبه! جیمین: نه......باید بریم بیمارستان....
از زبون ته: هه سان خوابیده بود روی تخت بیمارستان و همش اه و ناله میکرد، دکتر گفته بود که اپاندیس داره و فعلا بهش انتی بیوتیک داده بود و گفته بود اگه خوب نشد باید عمل کنه./ هه سان: کسی هست که ادامس داشته باشه؟ جیهوپ: من دارم! هه سان: میشه یکی بهم بدی؟ باعث میشه کمتر احساس درد کنم...../ جیهوپ دستشو کرد توی جیبش که یهو یه پرستاره اومد نزدیک/ پرستار: چه مریضی داره؟ شوگا: اپاندیس پرستار: چییییی؟ اون وقت میخواین بهش ادامس بدین؟ ادامس باعث ورم معده میشه!/ شوگا به هه سان نگاه کرد/ شوگا: هه سان اون رو نخور....تفش کن....تفش کن! جیهوپ: بیخیال هنوز ادامس رو دستش هم ندادم!چی رو تف کنه؟😐/ایندقدر که شوگا نگران هه سان بود خود هه سان نگران نبود😂/پرستار: شماها چرا اینجوری هستین؟ همه ماسک دارین..... نامجون: بخاطر الودگی محیط😐 پرستار:چرا همتون جمع شدین اینجا؟ کوک: چون همه مون نگرانیم😂 پرستار :شماها چه نسبتی باهاش دارین؟ جین: پرستار بچه ایم!😐 / پرستار با تعجب بهمون نگاه کرد و رفت.....منم رفتم توی حیاط کنار جیمین.
منم انسانم دستم درد گرفت دیگه😐😐پارت بعد رو زودتر میزارم😄 بوزباعی💕
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
آجی نه ادامه اینو گزاشتی نه ادامه خنده ممنوع رو من چیکار کنم از دستت این همه مدت هنوز منتظرم😕😑
عالی
آجی بعدیو یادت نره هااااا من منتظرم😁😗🥺💕🎂🎂⭐⭐🍨⭐🎂🍨💕
گزاشتم ولی رد شد💔
نهههههههه😭😭😭
صبر کن الان سفر هستم برگشتم دوباره میزارم
اوک خوش بگذره جیگر😘
قربونت لاوم
اون لپ تاپ و پیدا نکردی پارتتتتتتتت😐🗿
نه😐
خدایا بسه دیگههههههه😐🗿من صبر ندارم😐🗿
فردا مینویسم دیگه
افرین بنویس 😐😂😁😂😂😂اینقد بهت گیر دادم ک😐😂
دیگه امروز واقعا میزارم😐
آفنر بزار دیه کشتی منو😐😂
توی برسیه
اک بزار دیه
یعنیا از عالی هم عالی ترهههه
میسی
عجب بچه ی خوش شانس😐😂 با بی تی اس تو بیمارستان😂😂😂 تا پارت بعد رو بخونیم آروم نمیگیگیریم😐😁
تازه خوش شانس تر هم هست 😐😂
تا لپتاپم رو پیدا نکنم نمینویسیسم😐✊
چیکار میکنییییی شوگاااااااااااااااااااااااااا من مردم😐😾
عرضادب😐🗿
کاربرماستارمیهستم😐🗿
لدفافالومکنبکمیدم😐🗿
بهتستامسربزنقولمدمپشیموننمیشی😐🗿
چنتابازدیدمبزنبیزحمت😐🗿
بیشترازاینمزاحمنمیشمخدافس😐🗿
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
مایلبهپین؟😐🗿
خیلی خوب بود 💜💜 پارت بعدی رو بزار 🥺
هرچه زودتر میزارم❤
❤️❤️❤️
عالی بود
😍❤
جون جدت زود تر بزار فقط بهتر نبود هه سان رو یکم بزرگ تر کنی؟اخه نسبت به یه بچه شش ساله یجوریه مثلا 10 12 سال:/
دلیل داشته😂