های سوییدی خب گایز این داستان یه داستان ترسناک واقعی و «ایرانی»هست (ولی هیچ توجیح علمی برا اتفاقاش نیست) من تضمین نمیکنم که ظرفیت این داستان رو داشه باشید پس همین الان میگم این داستان ممکن است برای همه مناسب نباشه
ساعت حدود دو نیمه شب بود و من که تازه از مهمانی دوستم آمده بودم، مشغول رانندگی به سمت خانه بودم. من در «بیگو» واقع در شمال جزیره «گوام» زندگی میکنم. از آنجایی که به شدت خواب آلود بودم. ضبط ماشین را روشن کردم تا احیانا خوابم نبرد. سپس کمی به سرعت ماشین افزودم، آن چنان که سرعتم از حد مجاز بالاتر رفت.
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
بازم بزار اما من نترسیدم و ممنون بخاطر تست جالبت
خوب بود داستانش، اما من قبلا خونده بودمش اما اشکال نداره بازم از این جور داستانا بزار قشنگه