

پارت اول: سایاکا: هی نرو کورا وایساا اگه گم بشی چی؟ به زور از مرل و پدرت اجازه گرفتیمم! کجاا رفتییی؟ من از دست تو سکته میکنم. کورا:خدای من خیلی قشنگههه.مگه نه سایاکا؟من اولین باره که همچین چیزی رو میبینم این فیستیوال خیلی باشکوهه نظرتو چیه؟....سایاکا؟کجا رفتی؟هیی با من شوخی نکن!اوه فک کنم جدی جدی نیستیش حتما گم شدهه.باید برم دنبالش بگردم

ببخشید خانم شما یه دختر کوچولو با لباس ابی و موهای مشکی کوتاه ندید؟ ــ چی میگی بچه ــ ولش کن بیا بریم بابا ایشش مردم چقدر بی ادب شدن حالا وقتی با بابا جونم میام تو شهر داعم قربون صدقه ادم میرن همش بخاطر خود شیرینیه:/

هییی سایاکاا کجاا رفتیییی سایاکاااا سایاکاااااا امم ببخشیدا مزاحم شدم شما احیانا یه دختر کوچولو با لباس ابی و مو های سیاه ندیدید؟ ـــ ... ببخشیدا اقا ها ولی این بی ادبیه که جواب بقیه رو ندید

ببخشیدا اقا ها ولی این بی ادبیه که جواب بقیه رو ندید سایاکا: اوه کوراا اینجایی نمیدونی چقدر دنبالت گشتم هووف. ــ عه سایاکا پیدا شدی ببخشید اقا اگه واستون دردسر درست کرد. خداحافظ

ــ هی من دردسر درست نکردم فقط داشتم دنبال تو میگشتم چون گم شده بودی! ــ هووف خدای من کورا من گم نمیشم من همه این جا ها رو عین کف دستم بلدم این تویی که یهو غیب شدی ــ نع من گم نشده بودم فقط داشتم اتیش بازی رو نگاه میکردم. ــ من که هرچی بگم تو باز حرف خودتو میزنی! ــ سایاکا سایاکا اینجا رو نیگا اینجا قصره مگه نه؟ خیلی دوست دارم برم داخلش رو ببینم ولی هرچی که به بابام میگم منو ببره میگه که قصره جای بچه ها نیستت نمیتونم ببرمت. ایشش ــ میدونی من قبلا اینجا بودم ــ واقعاااااا؟ داخلش چه شکلیهه؟ ــ راستش من اینجا بدنیا اومدم چون مامانم قبلا خدمتکار قصر بود ولی وقتی که نوزاد بودم از اینجا بیرونمون کردن چون خدمتکار های قصر حق ندارن بچه دار شن ــ اوووه ارزو میکنم وقتی بزرگ شدم برم و تو قصر زندگی کنممم تو هم با خودم ببرم عجب کیفی کنیم نه؟؟ ــ بنظرم خونه ای که الان توش زندگی میکنیم خیلی خوب و بزرگه و برامون کافیه. اوخ خیلی دیر شد دیگه بیا برگردیم ــ وایسا.. اون چیهه؟ ــ فک میکنم خوانواده سلطنتی میخوان بیان اومایگادد ــ اوووو ــ اون پرنس کایتو عهههه شاهزاده کایتو یه پسر بچه ی خیلی مهربون و شاده البته خب اینجوری میگن خدای من زمان از دستمون در رفتتت بیاا بریمممم باز حتما باید کلی غر غر بشنویم ــ اهوم یک ساعت قبلـــــــــــــــ.... مرل:خانم کورا امروز یکی از لباس های سایاکا رو بپوش و ممکنه به دزدا بربخورین باید شبیه مردم عادی رفتار کنی کورا:مرل تو خیلی بد بینی! سایاکا:تازه من میتونم از پس دزدا بر بیام هودااا ــ خیلی خب پس حق ندارین که برین! کورا و سایاکا همزمان:خییلی خبب باشهههه پایان پارت 1
.......
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)