

گذشته از زبان ماریا : ما تو باغ خونه نشسته بودیم که بابا وارد خونه شد عصبانی بود بابا چند تا عکس نشون مادر داد . بینشون دعوایی شکل گرفت نمی فهمیدم چی می گفتن می گفتن : آدرین : باورم نمیشه همچنین کاری کردی _ اینها واقعی نیستن _ چرا واقعین. بعد از کلی دعوا پدر دست منو گرفت و برد با چشم های اشکی از مادرم جدا شدم هرچی صبر کردم مادر نیومد دنبالم تمام شب داشتم گریه می کردم که بابام اومد : چی شده عزیزم _ مامان مامان چرا نیومد دنبالم؟! _ حالا بهتره بخوابی ماریا . پدر رفت بیرون و منم بعدش خوابیدم
زمان حال : مرینت تو خونه نشسته بود و داشت اتفاقات اون شب رو مرور می کرد و گریش میومد . بعدش رفت تو باغ یکم نشست که مارتا اومد پیشش . سلام مامان _ سلام عزیزم _ گوشیت زنگ خورد تو خونه جا مونده بود _ ندیدی کی بود ؟ _ نه _ باشه میتونی بری . مارتا رفت تو خونه و مشغول بازی گیم با مارسل شد . مرینت نگاه کرد مارتین بهش زنگ زده بود . به مارتین زنگ زد : سلام مارتین _ سلام مرینت _ خوبی ؟ خبری شده ؟ _ آره برات یک خبرخوب دارم _ بگو _ میتونیم مایکل رو دستگیر کنیم
چی چطوری ؟ _ آروم باش بهت میگم . مرینت یک نفس عمیق کشید : حالا بگو _ باشه. چند روز دیگه روی برج ایفل کنسرت داره میتونیم از فرصت استفاده کنیم . _ خب دقیقا کی ؟ _ هنوز نمی دونیم _ باشه. از هم خداحافظی کردند و قط کردند. مرینت به سمت در خونه دوید و رسید درو باز کرد : سلام بچه ها _ مارسل : سلام مامان مارتا حواسش به اومدن مرینت نبود و یکهو گفت : بردم .... اه سلام مامان _ سلام عزیزم . براتون یک خبر خوب دارم . مارتا: چه خبری ؟ زودتر بهم بگین . مارسل : مارتا آروم باش . مارتا : خب بگو مرینت : میتونیم مایکل رو دستگیر کنیم مارتا : یوهوووو مرینت : مارتا اروم تر مارسل: حالا کی ؟ _ هنوز مشخص نشده پسرم . یکدفعه گوشی مرینت زنگ خورد : الو بفرمایید _ سلام مرینت _ اه تویی آدرینا _ آره . میخواستم بگم _ چی ؟ _ روز و ساعت کنسرت مشخص شد . مارتین یک کار فوری براش پیش اومد گفت من بگم _ حالا کی ؟ _ فردا .،ساعت ۱۰ .من دیگه میرم کاری نداری _ نه خداحافظ . بچه ها _ بله_ روز کنسرت مشخص مشخص شد . فردا ساعت ۱۰ _ مارتا و مارتین : چه عالی !
پایان این پارت ......... منتظر پارت بعد باشید .... لایک و کامنت فراموش نشه راستی عکس روی این تست ادیت خودمه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود❤ رفت تو لیست منتخبم.
ممنون که گذاشتی 🥰
پارت بعد رو لطفا زود تر بزار
عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
خیلی قشنگه داستانت من همین امروز خوندم
خوشحالم که منتشرش کردم
خیلی ممنون 😘😍🥰💕❤🌸
میخوایم یه گروه دخترانه 5 نفره تشکیل بدیم⿻
اگه میخوای عضو بشی به نظر سنجی آخرم سر بزن↫↫
بنژومادمازل'زاندموسیو'ز-!🕶🧤
محقرارهگروهبلکپینکتشکیلبدم-!🦢💕
خدمجنیم-!🛍📦
ب³تاعانجلکیوتلازمدرم-!
رزی-!🪄💕
جیسو-!🪄💕
لیسا-!🪄💕
اگمیخایعضوگروهمونشیبآخرینتستمبرووفرمپرکن🍓
تستمشخصیشدهمتاسفانه-!