شکه شدم فکر نمیکردم این حرفا رو بزنه اما راست میگفت من از اینکه اونا بچه هام هستن اصلا خبر نداشتم و اصلا براشون پدری نکردم . رو به مرینت گفتم : مرینت خواهش میکنم من رو ببخش.
مارتین خیلی عصبی شده بود مارتین : یه بار گفتم دوباره هم میگم مرینت نه و خانم جونز اصلا مادر من اسم مئا جونزعه خود مئا جونز چند سال پیش خبر مرگ مرینت دوپن چنگ رو اعلام کرد پس الان هم کسی به اسم مرینت دوپن چنگ وجود نداره پس هی مرینت مرینت نکن. وقتی حرفش تموم شد میخواست به سمت من حمله کنه که مرینت:مارتین وایسا .
مارتین :چشم مادر.
مرینت:آقای آگراست انقدر تند نرو هر موقع بچه ها تو رو بخشیدن بعد بیا سراغ من
و بعد رفتن و نگاه من روی خیابون موند که اما و بقیه هم اومدن با کمک نینو بلند شدم من باید کاری کنم مرینت و بچه ها من رو ببخشن همه مون تو بهت بودیم.
امیلی :بیاید بریم خونه.
هیچی نگفتم فقط دنبال مامانم راه افتادم .
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
16 لایک
پارتتتت بعدددد
چشم
عالیییییییی بود
چشم
بعدی زود 😐
من گذاشتم رد شد
لطفا بعدی
چشم
عالی بود.
مرسی
واییییی بینظیر بود
مرسی
عالی بود آجی 😘
پارت بعدی رو بزار زودتر ❤💕
مرسی آجی
چشم
عالی بود
مرسی
عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
مرسی آجی
عالی بود
مرسی آجی