عشق بی انتها من پارت 10

نادیا : گیج نشید این فقط اخبار امروز یه ابر شرور پیدا شده به اسم سیلو تهدید کرده که می خواد کل شهر رو نابود کنه خوب با همکارم درتماس هستیم چه خبر میا: لیدی باگ و کت نوار دارن با ابر شرور می جنگم ببینید خوشبختانه شرور شکست خورد نادیا : ممنون از تو کیا و ممنون از قهرمانان پاریس لیدی : خوب ببینیم این ابر شرور

کیه کت : حالا می بینم یه دوست قدیمی لیدی و کت هم زمان ها لایلا لایلا: چرا نجاتم دادی هااااا کت : هی سر بانوی من داد نزن عوض تشکرته راوی : و لایلا رفت و ادامه لیدی : وای پیشی تو الان بخاطر من عصبانی شدی کت : آره لیدی و کت می رن خونه هاشون شهردار بورژوا ما از لیدی باگ و کت نوار دعوت می کنیم برای یه

سفر به نیویورک فردا ساعت 10 ایستگاه راه آهن مرینت : تیکی برم به آدرین زنگ بزنم تیکی : برای چی مرینت : ببینم کی می ره آدرین : سلام بر بانوی من مرینت : سلام آدرین فردا کی می خواهی بری باهم بریم فردا صبح ساعت ۹ مرینت: باشه آدرین : میام دنبالت

مرینت : باشه پیشی ممنون کوپه مدرسه ما هم کانتر کوپه ما بود راوی : لیدی و کت خانم بوسته رو یه جور پیوند و بعد رفتن توی کوپه خودشون یه دفعه در باز شد و خانم بوسته با لایلا آ مد لیدی باگ و کت نوار سلام کوپه ما جا ندارع می سه لایلا اینجا بمونه کت : باشه حتما لیدی : کت کت : فکر کنم لیدی خیلی از دستم عصبانی باشه خدا رحم کنه بهم راوی : کت کارت در آمده بد بخت شدی کت : حالا تو یکی بد تر دیونه ام نکن عکس جاهای نشستن هاشون 👇🏻👇🏻

نارنجی لایلا سبز کت نوار قرمز لیدی باگ لیدی : آه این لایلا هم از وقتی که آمده یه سر داره حرف میزنه از این حرف های چرت و پرت کت : یهو دیدم لیدی داره اون ور هم گریه می کنه و هم دستاشو رو فشار می ده رفتم کنارش نشستم گفتم چی شده نبینم چشمای آبی دریایت قرمز بشه که لایلا آمد و یه سیلی محکم به لیدی زد و کت

هم یه دونه محکم ترش رو به لایلا زد جوری که قرمز شد کت : خانم بوستیه می شه لایلا رو ببرید بیرون خانم بوستیه : وقتی صورت قرمز شده لیدی باگ و عصبانیت کت رو دیدم دست لایلا رو گرفتم و بردم توی کوپه خودمون لیدی : کت می دونی او بحث عوض کردن خیلی افتضاحی کت : آره می دونم لیدی چقدر مونده تا ادامه در نتیجه