(هنوز از زبان مارتاعه )وقتی کارم تموم شد دیدم ساعت 6:30 با مامان رفتیم پایین دیدم مارتین هم آماده است سوار ماشین شدیم . مامان به خاله ماری و خاله زوئی زنگ زد که هر دو آماده باشن .
بالاخره ساعت 7 رسیدیم به برج ایفل وارد شدیم و تو صندلی های ردیف آخر نشستیم و منتظر شدیم زمان مناسب برسه ......اریک کسی که به ظاهر دوست پدرمه ولی در واقع از پشت بهش خنجر زده به روی سن رفت و کنسرتش رو شروع کرد وسطای کنسرت بود که خاله ماری علامت داد الان موقع عملیاته و خودش و خاله زوئی و عمو فلیکس و عمو لوکا به همراه بقیه مامور ها رفتین پشت صحنه و فقط من و مامانم و مارتین مونده بودیم .
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
17 لایک
میشه ادری رو کم اذیت کنی
متاسفانه خیر
عالیییییی اجی
ببخشید چند پارت قبل رو نخوندم خونه نبودم
مرسی آجی
عیبی نداره آجی🙂
پرفکت پرفکت
تا آدرین ادب نشه آروم نمیگیگیریم😐😂
آروم نمیگیگیریم 😑😂
چشم
عالی
مرسی
چقدر سریع پیش رفت🙄
خوب بود ولی یکم بیشتر زج.رش.ون بده مخصوصا آدرینو😐😂
آره آره آدرین رو حسابی ادبش کن
حتما من فقط بلدم آدرین رو زجر بدم
پس بده😐😂
😂😂
عالی بود
مرسی
عالی بود بینظیر خیلی با داستانت حال میکنم😆
مرسی
عالی بود آجی 😘❤💕🌸😍
مرسی آجی