پارت6 بریم ببینم چی میشههههه
بالاخره رزایت داد راه بیوفتیم. رفتیم سمت در سفید رنگی که انتهای سالن بود.اونجا به یه راه رویی رسیدیم .همه جای راه رو با گل های بنفشه تزیین شده بود.خیلی ناز بود. رفتیم رفتیم تا به یه در چوبی بزرگ رسیدیم. در خود به خود باز شد...نوری که از اون سالن اومد چشامو کور کرد ولی بعد چند دقیقه...با یه سراسر زیبا رو به رو شدم که تا حالا نظیرشو ندیدم.پنجره های بزرگش با پرده های مخمل به رنگ ارغوانی پوشیده شده بود.4 میز های چوبی دیده میشد که روی هر کدومشون رو میزی بود.هر کدوم با یکی رو میزی بود که با یکی دیگه فرق داشت. روی میزا پسرا با خترا نشسته بودن که به نظر میرسید دانش اموزن.نمیدونم چرا ولی اصلا استرس ندارم=/《مثل من بیخیاله😐😂🤞🏻》خانم بوستیه مارو به سمت میز اخر که بالای سر همه بود و ادمای بزرگ روش نشسته بود...که به نظر معلم بودن.روی میز یه پارچه ارغوانی پهن بود.با دست نشون داد که دیگه جلو تر نریم. خودش جلو رفت و روی سکوای که میز چهارم بود. ایستاد یه تو مار از تو شنلش در اورد و با صدای بلن گفت:خوب ما اینجوری گروه بندی میکنیم.هرکی میاد بالا یکی از لین کریستال هارو میزار رو سرش، کریستال گروه اون مشخص میکنه...بدون این که تقلبی پیش بیاد.خوب اسم هرکی رو خوندم بیاد اولین نفر ادرین اگراست. سوکوتی که تو سراسر بود شکسته شد...البتا از همون اول شک داشتم اول اسم پسر مدیر بیاد.حتما بعدشم کلوییه.برادر کلویی با متانت بالا رفت.از داخل سبد یه کریستال خاکستری برداشت که به شکل دایره بود...اونو رو سرش گذاشت کلویی که کل صورتش از اعصبانیت سرخ شده بود نزدیک بود بترکه...کریستال درخشید و بعد به شکل اشک در اومد و رنگش قرمز شد بعدش شد کریستال وسط یه تاج.راد مشکیش از بین رفت و به جاش راد قرمزی بود که روش نقش و نگار پرنده طلایی داشت.یه شنل طلایی هم رو شونش بود...خانوم بوستیه فریاد زد:دگپیلج
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
20 لایک
بچه ها من نت زیاد ندارم نمیتونم پارت7بدم ببخشید
واقعا نقاشیت خوبه
مرسی
اصن چجوری اینقدر عالی هستی ک تو داستان اولت اینقدرر بلند و عاااالللیهه
مرسی
این داستان حالا حالا ادامه داره.قراره همتونو سکته بدم😐😂😂😂
یا جد صاداتتت 😂
مننن عاااششق داستانت شدم مممممنننننننننووووننممممممم ک مینویسیشششش
منم ممنونم که میخونیششش
عررررر
تا پارت بعدو نگیریم آروم نمیگیگیریم😐😂
اروم بگیرید امشب میزارم😐😂
باشه سریع بزار😐😂
کو پارت بعد؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عالی بود
آجی میشی؟
ممنون
البته
گندم هستم البته اسم اصلیم یه چیز دیگست
۱۴ سالمه از تهران
منم فاطمه هستم 14 ساله
فاطمه هستم 14 ساله
عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
پشمام از این سطح داستان نویسی جر خورد خیلی خوب مینویسی عاشقش شدم
و ببخشید که چند پارت قبل رو نخوندم خونه نبودم
ممنون🌻
وا چه حرفیه؟
قربونت برم
😍😍😍😍😍😍😍😍
💚💚💚💚
خیلی جذاب بود
خواهش میکنم گل🌼