سیلاممم.😍💙 اینم از پارت بعد.😊💚
همگی آروم آروم، رفتیم سمت پنجره کوچولویی که باهاش میشد توی انبار رو دید.🧐
آقای کینگ گفت:《بزارید ببینم چه خبره.》و پنجره رو نگاه کرد.💚 بعدش سمت ما برگشت و گفت:《بچه ها! هری رو بستن به صندلی و زندانی کردن.😭🥺 دارن باهاش حرف میزنن. آلیس ! من خوب نمیشنوم. بیا ببین چی میگن.😘💙》
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
امیر علییی سورنم
سورنا.
همون پرنس اژدها
بابا اصن هرچی
کجاااااییییییییی
کوشیی
دلم برات تنگ شدهه
اع من یه ماه پیش خوندم اینو کع😐💔
سوری کامنتم نیومده🙂💘😹😹
عالـــــــــــــــــــــــــــی بـود😻💚
پارت بعدو نمیگوزاروی😁💦
حوصلم سر رفید😐💔
بسی عالی
پرتقالی
مثل همیشه ترکوندی💙🤩ایوللل
خیلی باحال بود باحال تر هم شد
منتظر ادامهم
سلام خیلی خوب بود
عالی بود💜💜🤩🤩🤩🤩