سلام بچه ها من A_M_R هستم و اینم قسمته جدید معجزه اسا ببخشید که برای این قسمت ۱ سال منتظر بودید خب بریم برای قسمت جدید
صبح روز بعد . مرینت: امروز باید برای مهمونی اماده بشم و فکر کنم لیلا هم میا رو بیاره .
شب شده بودش داشتم لباس می پوشیدم که ادرین اومد گفت عشقم چقدر قشنگ شدی🥺
ولی اون لباس قرمزه که اولین قرارمون پوشیدی قشنگ تر نیست
گفتم : شاید ، ولی عشقم این رو می خوام بپوشم چون این هدیه مادرمه😕
ادرین سریع دستم رو گرفت گفت : راست می گی پس بزار منم باتو ست کنم یه شکل باشم😉
ادرین یه پیراهن زرشکی با یه کت مشکلی پوشید خیلی خوشگل شده بودش
داشتم لباس رو مرتب می کردم که دستم رو گرفت و گفت :مرینت
تو با ارزش ترین چیزه منی هیچ وقت خنده های قشنگ
نگاه مهربونت
صدای آرامش بخشت رو ازم نگیر
گفتم :خجالتم نده ، باشه ازت نمی گیرم .
دسته همو گرفتیم رفتیم پایین لایلا فیلیکس هم اماده شده بودن و سوار ماشین شدیم
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
من قبل از اینکه ثبت نام کنم داستانت رو میخوندم و خیلی دوستش دارم
ممنونم نگران نباش این دفعه دیگه داستان رو تا آخر ادامه می دم❤
ممنون♥
فالویی میشه فالوم کنی 🥲💕
حتما