

از زبان مری: پسری با موهای طلایی رنگ مثل نور خورشید و چشم های سبز نعنایی میاد تو و سلام می کنه و مشینه. از زبان آد: وقتی می رم تو اتاق رییس شون دختری رو با موهای آبی ابریشمی و چشم های اقیانوسی و البته مغرور رو پشت میز می بینم.{اتفاقی نمی افتا اونا باهم حرف می زنند و قرار داد رو می بندند} از زبان مری: بعد از بستن قرار داد و بیرون رفتن آقای آگرست نشستم و داشتم به اون چشم های سبز نعنایی فکر می کردم که با صدای در زدن کاگامی از افکارم بیرون آمدم.
از زبان کا: چیه تو فکری؟ چیزی شده؟ قرار داد بستین؟ چرا حرف نمی زنی مرینت؟ مری: اههههههههه چقد سوال می پرسی کاگامی تو فکر نیستم. خیر چیزی نشده. بله قرار داد بستیم و جواب سوال آخر تو که اجازه نمیدی هییی حرف می زنی و سوال می پرسی. کا: باشه خب چرا عصبانی می شی و از اتاق بیرون رفت و محکم درو پشت سرش بست. حوصلم سر رفته بود و کیفم و سویچ ماشین رو برداشتم و از شرکت بیرون اومدم. نفس عمیقی کشیدم.{مرینت و کاگامی مامان و بابا شونو در یک حادثه از دست دادن. آدرین هم همین طور چون مامان و بابا ی مرینت و کاگامی با مامان و بابا ی آدرین باهم داشتن میرفتن به یک جشنواره در لندن که هواپیمای اونا سقوط می کنه میمیرن. البته کاگامی با لوکا ازدواج کرده و مرینت و کاگامی جدا زندگی می کنند و مرینت تنها است.}
مری: به یک پاساژ رفتم داشتم به لباسا نگاه می کردم که با یکی برخورد کردم وقتی بلند شدم و خواستم از اون فرد معذرت خواهی کنم دیدم آقای آگرست هست تعجب کرده بودم و عرق سردی کرده بودم. آد: داشتم راه می رفتم که به یکی خوردم دیدم که خانم دوپنچنگ هستن و از دیدن من متعجب بودن. سلام خانم دوپنچنگ. مری: س...س...لام آقای آگرست ببخشید حواسم نبود داشتم به لباسا نگاه می کردم که به شما خوردم. اد: نه اشکالی نداره منم معذرت می خوام منم حواسم نبود سرم تو گوشیم بود. مری: ولی شما که گوشی دست تون نیست! آد: ها بله شما راست میگید. حالا اینجا چی کار می کنید؟
مری: حوصلم در شرکت سر رفته بود که گفتم یکم بیام بیرون و یه حال و هوایی عوض کنم. شما اینجا چی کار می کنید؟ آد: خب چون برای سه شنبه یعنی دو روز دیگه به لندن برای جشنواره می رویم براس همین اومد که یه کت و شلوار بخرم. مری: اوه بله راست می گید پاک یادم رفته بود منم باید یه لباس بخرم خب چیزی هم پسندیدید؟ آد: نه خب سلیقم خیلی خوب نیست. میشه به من کمک کنید تا یه چیزی انتخاب کنم مرینت نه یعنی خانم دوپنچنگ؟ مری: هاااااااااااا! راحت باشید من بهتون کمک کنم! بله حتما با کمال میل قبول می کنم که کمک تون کنم و خوشحال میشم. ببخشید منم می تونم آدرین صدا تون کنم؟ آد: بله راحت باشید و ممنون که بهم کمک می کنید. { خب اتفاق خاصی نیوفتاد رفت یک عالمه لباس خریدند و رفتن خونه های خودشون.} خب تا پارت بعدی خداحافظ.{راستی لایک و کامنت یادتون نره} دوستون دارم. بایییییییییییییییییییییییییی
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییییی بعدی😘
ممنون قشنگم حتما