از زبان مری: پسری با موهای طلایی رنگ مثل نور خورشید و چشم های سبز نعنایی میاد تو و سلام می کنه و مشینه. از زبان آد: وقتی می رم تو اتاق رییس شون دختری رو با موهای آبی ابریشمی و چشم های اقیانوسی و البته مغرور رو پشت میز می بینم.{اتفاقی نمی افتا اونا باهم حرف می زنند و قرار داد رو می بندند} از زبان مری: بعد از بستن قرار داد و بیرون رفتن آقای آگرست نشستم و داشتم به اون چشم های سبز نعنایی فکر می کردم که با صدای در زدن کاگامی از افکارم بیرون آمدم.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
عالییییی بعدی😘
ممنون قشنگم حتما