مس: چیزایی که بهت میگم رو بکن توی اون مغز پوکت. از این به بعد حق نداری به دیدن دخترم بیای. اگر یکبار دیگه دیدمت زنده نمیزارمت. پس این بار اخرت باشه که میای اینجا و با دخترم هستی. شنیدی چی گفتم. تهیونگ: سرم رو پایین انداختم و هیچی نگفتم که اون زن با صدای بلندتری داد کشید: شنیدی یا یه بار دیگه برات بگم. تهیونگ: شنیدم خانم. مس: خوبه. من میرم داخل و با هم یه خداحفظی کوتاه میکنید و از هم جدا میشید.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
26 لایک
اووووووو
خووووببببیییییییی
عاااااالی بود لطفا اونیکی داستان رو هم بزاررررررررر جون به لب شدیم🤦♀️
عالی بود میشه بعدی رو الان بزاری چون طول میکشه تا منتشر بشه
عالی
پارت بعدییی
ببین چون کم گذاشتی پارت بعد رو میتونی یکم دیگه بزاری؟
اگر حالت خوبه :)
سانیا ی سوال دیگ او عا.شق خواهد شد رو نمیزاری؟:))
بزار دیگه...
طفلی ته ته شی:_)
پنج سال ... یعنی الان سو بیست و یکسالشه تقریبا اجی؟
اره
اوکی عالی بود ولی این پارت رو کم نوشتی
بسی حق...؛٫
عالییییی بوددد..:)🎀🌿