سلام خیلی خیلی ازتون ممنونم بجه ها که حمایت کردین اینم از پارت جدید
که یهو کفش اش به شیار سرامیک گیر کرد داشت میافتاد دویدم که بگیرمش که روی من افتاد و منم باهاش خوردم زمین و سرم و کمرم محکم با زمین برخورد کرد چشماش رو از ترس بسته بود وقتی چشماش رو باز کرد مجذوب چشمای مشکی تیله ایش شدم از چشماش پایین تر اومدم که بینی کوچولو و ظریف شو دیدم پایین تر با لب قلوه ایش رو برو شدم هول شده بود دستشو رو سینم گذاشت و با کمک گارسن ها بلند شد سرش پایین بود و از اینکه هی دست شو مالش میداد معلوم بود که استرس داره وقتی که ایستادم یه قدم جلو رفتم =ب.بخشید ..به خودم اومدم _مشکلی نیست...رفت و صندلی رو براش عقب کشیدم اون نشست و بعد خودم نشستم غذا رو به گارسن سفارش دادیم و منتظر این بودیم که بیارن جو سنگین بود تصمیم گرفتم خودم حرف زدن رو شروع کنم:اولین باره که کفش پاشنه بلند میپوشی...سرشو بالا گرفت اول تو چهره اش ترس بود بعد آب دهنشو قورت دادو یه نفس عمیق کشید تو چشمام نگاه کرد وقتی راحتی من رو دید شروع به حرف زدن کرد:ببخشید من مثل شما نیستم که حتی تو خونه هم با لباس بیرونی و شیک میگردین
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
79 لایک
فق منم که یاد خواستگاری تجاری میفتم؟
نه😂
وای من چرا اینو تازه دیدم😂😂
قشنگ بود
توصیفت اینجا بهتر بود وموضوع قشنگی انتخاب کردی 👍
خیلی عالی بودد😎
خیلی باحاله عاشقشم 😹🐢💞
_آدم دیدم منتها آدمی که عین حیوون حرص میزنه رو ندیدم...
-------
عههههه من فک مبکردم فق من اینو میگم🗿😹
____
بسی فراتر از گوددد:))
بعدیو بزار باشه؟:)🤍
پارت بعد بزار دیگهههههه😐😐😐
خواهر دو ساعته ت برسیه
هعی
الی جان بیا به توافق برسیم
یا بعدی رو میزاری یا خودم خفت میکنم
از اونجایی که من مردم و روحم در دسترسع میریم سراغ تو 😂💔
باورت میشه ساعت 4 و نیم صب دارم داستان میخونم😂
عه خدا یه جغد مث خودم پیدا کردم
حیدیمژدطحدسعستی
مث همیشهههه عالیییی
چیزی میتونم بگم!؟
زبانم قاصر 'از این همه زیبایی'
فدای شما