10 اسلاید صحیح/غلط توسط: Aytak انتشار: 2 سال پیش 244 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
ا/ت: جیمین حاضری؟... جیمین: نه... ا/ت: وا چرا؟ الان دیرمون میشه هااا زود باش... جیمین: ا/ت چمدون بسته نمیشه😂... ا/ت: مگه بهت نگفتم تو اون چمدون بزرگه وسایلاتو بزاری؟... جیمین: گفتی ولی خودت توش گذاشتی وسایلاتو... ا/ت:(ایشون برگشتن دارن چمدونشون رو چک میکنن) عههه😅راس میگی حواسم نبود، خب حالا اشکالی نداره بزار اون یکی چمدون بزرگه رو بیارم وسایلات رو بزار... جیمین: باشه 😅😂... ا/ت: رفتم چمدون رو آوردم و به جیمین کمک کردم وسایلاش رو گذاشت تو چمدونش (جوری که شلوار ها تو یه چمدون و لباسا تو یه چمدون) بعد زدیم به چاک چون نیم ساعت دیگه پرواز داشتیم درست به موقع خودمونو رسوندیم و سوار هواپیما شدیم تا بریم ایران (تو کل راه این دو تا خوابیده بودن)
/ت: تو یکی از صندل های فرودگاه نشسته بودم و منتظر بودم جیمین چمدون ها رو بیاره که دیدم با دو تا چمدون برگشت... ا/ت: جیمین اون یکی چمدونت کو؟... جیمین: نمیدونم فک کنم تو خونه جا گذاشتم... ا/ت: هعی خدا یکم عقل میدادی چی میشد مثلا؟ حالا کدوم چمدون بود که موند؟... جیمین: مسخره نکن بابا. متاسفانه شلوارهام موندن تو کره 🤦🏻♂... ا/ت: دست گلت درد نکنه واقعا... جیمین: دیگه کار از کار گذشته بریم خونه بابات اینا فردا میگیریم ... ا/ت: باشه
ا/ت: زود یه تاکسی گرفتم رفتیم خونه... جیمین: ا/ت تو تیپم مشکلی که نیست تو روخدا اولین باره مهمون میام خونه بابا میترسم...ا/ت: مثل همیشه خوشگل و شیکپوشی😍نترس بابا 😂 زنگ خونه رو زدیم
الی خانم: سلاااام خوش اومدین (و ا/ت رو محکم بغل کرد جوری که آبش دراومد بیچاره دختر)، حسین آقا: به به آقا داماد گل خوش اومدین (اینا هم رو بوسی فلان کردن بعد هم برعکس شدن جیمین با الی خانم احوال پرسی کرد و ا/ت هم با باباش)
ا/ت: بعد اجوال پرسی رفتم اتاقم تا وسایلم رو سرجاش بزارم کلا یهو تموم خاطراتم جلو چشمم اومد بعد جیمین هم اومد و شروع کردیم به جا به جا کردن وسایلامون که... الی خانم: آقا جیمین، ا/ت بیایید سر سفره... جیمین: چشم الی خانم، ا/ت: چشم ننی... ا/ت: وقتی ننی گفتم جیمین و مامان یه نگاه معنا داری بهم کردن بعد همگی رفتیم سر سفره مامان واقعا شاهکار کرده بود مثل همیشه 🤩... جیمین: الی خانم دستش درد نکنه هزار نوع غذا پخته بود (آش دوغ، سوپ خامه، کوفته و سبزی قورمه)... جیمین: وای دستتون درد نکنه چرا خودتونو انقدر زحمت انداختین... الی خانم: قابل داماد گلم رو نداشت نوش جونت... حسین آقا: آقای جیمین؟... جیمین: بله ... حسین آقا: این دختره واست غذاهای درست حسابی میپزه؟... ا/ت: اهم اهم اهم (غذا تو حلق بیچاره گیر کرد)... جیمین: میپزه دیگه کم کم داره یاد میگیره... حسین آقا: خوبه خوبه... جیمین: الی خانم ببخشید من فرقی تو ظاهر این آش و این سوپ نمیبینم میشه جریانشون چیه؟ ... الی خانم: خب عزیزم اینا یکیش ترشه یکیش ترش نیست و چون ا/ت از ترش متنفره ولی حوسن (همون حسین آقا که به لحجه ترکی میگم حوسن) ترش دوست داره مجبور شدم دو نوع بپزم دیگه چاره ای نیست... جیمین: آهان
حسین آقا: الی این بار ترشش کم شده ... جیمین: یهو دیدم آقا حسین دو تا لیمو ترش برداشت هر دوش رو ریخت تو یه بشقاب از آش 😳و یهو نگام افتاد به ا/ت که با دیدن اون صحنه کل صورتش چروکید و زود زود آب دهنشو قورت میداد... جیمین: وای شما چقدر ترش دوست دارین😅😳... حسین آقا: بله پسرم ما از اولش ترش دوست بودیم فقط بینمون این ا/ت سوسول بار اومده... ا/ت:(بیچاره داره پوکر باباش رو نگاه میکنه)/ت: باباااا خب هرکی یه چیزی رو دوست داره دیگه 🥺... جیمین: از هر نوع غذا یکمی خوردم که دیگه سیر شده بودم و میخواستم دیگه کم کم از سفره برم ... جیمین: واقعا دستتون درد نکنه خیلی خوشمزه بودن... الی خانوم: عههه آخه کم خوردی بیا ببینم یکم دیگه بخور جون بگیری... حسین آقا: آره آره بفرما(این عادت خوشگل ما ایرونی ها هست که به زور دو سه بشقاب هم به شخص مورد نظر میخورونیم🤣🤝🏻وای وای شما عمه های منو ببینین مگه اجازه بدن که قبل دو بشقاب غذا خوردن از سفره بریم😂پدربزرگمم همیشه میگه برو یخچال رو خالی کن 🤝🏻😐)... ا/ت: دیدم مامان و بابام دارن به جیمین مردم آزاری میکنن منم از خدام بود خواستم فشار بیارم😎😄😂... ا/ت: جیمین شی بیا با نون بربری بخور خیلی میچسبه 😁... جیمین: نه دیگه خیلی خوردم مرسی سیر شدم... الی خانوم: فهمیدم دیگه دوست نداشتی غذا رو... جیمین: نه بابا غذا عالی بود حرف نداشت... حسین آقا: پس بخور 😁... جیمین: به اجبار دو بشقاب غذا هم خوردم 😓دیگه احساس میکردم دارم میترکم 🥵... راوی: اینا غذا رو خوردن و بعد ا/ت و جیمین رفتن اتاق ا/ت که بخوابن
ا/ت: شلوار از زیر این پوشیدی؟... جیمین: نه نپوشیدم😐... ا/ت: وایسا برم از بابا واست شلوار بیارم 🤦🏻♀️... جیمین: ا/ت فقط یه چیزی بیار که آبرو ریزه نباشه دیگه... ا/ت: باشه😈😁... ا/ت: رفتم پیش بابا تا ازش یه شلوار بگیرم... ا/ت: بابا میشه به جیمین یه شلوار بدی؟... حسین اقا: برو بردار دیگه... ا/ت: نمیشه خودت بدی؟... حسین اقا: په مگه نمیبینی دارم فوتچل میبینیم برو تو کشو طبقه بالایی هست بردار دیگه... ا/ت: باشه باشه غلط کردم اصن(یه نکته که هست حسین اقا یکم تو این داستان بعضی مواقع از اعصاب کم میارن😂) ا/ت: کشو رو باز کردم دیدم یه لشکر شلوارک بود هرچی گشتم شلوار پیدا نکردم. فکر کنم اونی که تو تن بابامه تنها شلوارش بود 😂(بابای ا/ت کلا رابطه خوبی با شلوار نداره مثل پدر بنده تو خونه فقط شلوارک میپوشه «من یه بار شلوارک بابام رو پوشیدم دیدم کل کمر من برابره با یه پای بابا😂💔البته هر دو یه اندازه هستیم دلیل این جریان گشادی بیش از حد شلوارکه💻) خلاصه رفتم یه شلوارک به رنگ زرد قناری که تقریبا یکم بالاتر از زانو بود رو برداشتم بردم به اتاقم
جیمین: اومدی؟ بده ببینم چی اوردی؟ بابات چی گفت؟... ا/ت: بیا😂. هیچی گفت مگه نمیبینی فوتچل میبینم برو از کشو بالایی بردار... جیمین: یااااا خود خودااااااا این چه رنگه اوردی؟ این شلوار چرا انقدر کوتاهه؟عا فوتچل دیگه چیه؟... ا/ت: بابا فقط یدونه شلوار داشت بقیه شلوارک بود چیکار کنم؟ در ضمن رنگش خیلی بهت میاد مثل قناری شدی😂خب در لغت نامه حسین اقا فوتچل به معنی فوتبال هست 😂🤝🏻... جیمین: همون یدونه شلوار رو میاوردی دیگه 🤦🏻♂️😓... ا/ت: بابام اونو پوشیده بود انتظار داشتی از تنش در بیارم بدم بهت؟ 🤣🤦🏻♀️... جیمین: هعی خدا صبر بده بهم... ا/ت: خدایا بار پروردگارا نده بهش بزار اینطوری حرس بخوره خیلی به آدم میچسبه🤣(که ا/ت خانوم انگشت کوچولوی پاش همون موقع میخوره به بغل تخت) ا/ت: عووووووو(داره زوزه میکشه🤣)... جیمین: دیدی گفتم بالاخره یروز نفرینام میگیرتت🤣(داره از خنده پاره میشه)... ا/ت: عووو نخند عاااوووو😓🤦🏻♀️... جیمین: رفتم شلوارک رو پوشیدم و یه لباس سفید هم پوشیدم که گرفتیم خوابیدیم
صبح:
رادیو: پنجردن داش گلیر آی بری باخ بری باخ خومار گوزدن یاش گلیر آی بری باخ بری باخ سنی منه ورسلر آی بری باخ بری باخ آلاها دا خوش گلر (زیاد ذهنتون رو مشغول نکنین این یه آهنگ قدیمی ترکی آذربایجانیه😂)... الی خانم: حوسنننننن... حسین آقا: بله... الی خانم: حوسننننننننننننننننننن...حسین آقا: ناوار؟(معنیش میشه «چیه؟»)(خب من به خاطر اینکه تبریزیم و خب زبون ما ترکه و چون دارم خانواده خودمو تصور میکنم واسه همین یکم جو ترکی هم بهش اضافه میکنم ولی همیشه ترجمه هم میکنم نگران نباشین😂🤝🏻) ... الی خانم: بدو برو از حاج قاسم(نونوای محله) نون بربری بگیر بعد هم از خیار ممد (سوپر مارکت محله) کیسه نایلور بخر بیا... حسین آقا: خیار ممد اون ور کوچس حاج قاسم این ور کوچه حوصله ندارم خودت برو بگیر... الی خانم:پس وایسا به داماد بگم دیگهههه(قصد داره آقا حسین رو وادار کنه بره نون و نایلون بگیره😂این یکی از کارهای کوچیک مامان منه🤣) حسین آقا: نه نه بیدارش نکن خودم میرم میگیرم... الی خانم: سبزی هم بگیر کوکو بزارم... حسین آقا: امر دیگه ای؟... الی خانم: هیچی برو زود بگیر بیا... حسین آقا: رفتم پیش دستی رو برداشتم و به راه افتادم
جیمین: ا/تتتت؟... ا/ت: بعلههه؟... جیمین: پاشو بهم شلوار خودمو بده با این بده برم پیش مامان و بابا... ا/ت: نمیدم🤭😸... جیمین: یعنی چی نمیدم؟... ا/ت: یعتی اینکه با این بیا تو جمع ما🤣... جیمین: عه بده آخه پیش مامان و بابا هم این کوتاهه هم خداروشکر اصلا پاهام مو ندارن برعکس بابات که ماشاالله از موهای یه دستش دو جفت جوراب بدست میاد 🤣(بیچاره بابا، هنوز خدارو شکر میکنم که اینا رو نمیخونه 🤣اگه بخونه باید واسم تو تستچی عذاداری بگیرین🤣🤝🏻)... ا/ت: زیادی به خودت فشار نیار نمیدمش😂🤭... جیمین: ا/ت سوسک بشی ایشالاه... راوی: که همون لحظه از پنجره اتاق یه سوسک پرنده تشریف میاره تو اتاق(تو تبریز وقتی هوا خیلی گرم میشه یه حشره هایی که شبیه سوسک هستن بیرون میان که معمولا قاتلشون منم 😐🤝🏻😎خب همه ازشون میترسن چون گاز میگیرن و بهش اریح گیزاردان میگن که ترجمش میشه زردآلو سرخ کن که نمیدونم تو فارسی چی میگن بهش🤣زرد الو سرخ کن؟ واقعا مترجم خیلی خوبیم قبول دارین؟ 🤣بگذریم) و توجه جیمین و ا/ت رو به خودش جلب میکنه 😂
جیمین و ا/ت:هیچی جیغ میکشن و بعد ا/ت میپره کمر جیمین... الی خانوم: وایسا ببینم اینا چرا جیغ زدن و میاد اتاق ا/ت... راوی: جیمین که ا/ت رو کمرش بود رو همراه خودش اینور و اونور میکرد و از سوسکه فرار میکرد یهو میبینه عهههه الی خانوم وسط اتاق داره نیگاش میکنه با اون شلوارک زرد که از خجالتش ا/ت رو ول میکنه و میره خودشو به پتو میپیچونه 🤣و ا/ت خانوم محکم از ارتفاع یک متری میوفته رو سوسک 🤦🏻♀️🤭😅... الی خانوم: داماد نشونگیریت حرف نداشت🤣... ا/ت: مماااا ماااانننننن، وای انگار نمرده داره تکون میخوره زیرم 😳... الی خانوم: پاشو ببینم،(ا/ت پاشد)(الی خانوم با دمپایش نشونه میگیره و بیچاره سوسک کلا نابود میشه (خدا رحمت کنه مرد خوبی بود هر شب داشت پشت پنجرم وز وز میکرد 🤣)
خب این پارت اول بود و به پایان رسید امیدوارم دوست داشته باشین. ناظر جان لطفا شش ستاره بده 🙏🏻ممد لطفا شخصی نکن 🙏🏻مرسی فداتون بشم 💖خب گفتم دیگه شرط پارت بعدی ۷ تا لایک، ۳۵ تا بازدید و ۲۸ کامنت ♥دوستتون دارم، لطفا نظرتون رو درباره این فیکم بگید 😘🌹
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
26 لایک
بقیه داستاننننننن
ولی سوسکه فقط🤣
این وسطا به ما هم ترکی یاد بده توروخدا
جررررر
چشم😂
سلام آجی خوبی
مهدیسم اون اکم پرید 😔💔
واییییی این بیش از اندازه طنزه 😂 جیمین . شلوارک زرد . سوسک. باباهه . جیمین و ترکی 😂
جر عالی بود پارت بعد
فداتشم مرسی ♥
چشم✨
۱
۲
۳
۴
۵
۶