
شرطارو انجام ندادید هااااا
م.ت.امشب هم جین و سویون (مامان جین) و جیهیون(بابای جین) میان اینجا تا جین رو بزارن اینجا و ما فردا بریم........ا.ت.خدا بهم رحم کنه......م.ت.چی گفتی......ا.ت.هیچی...................(شب)(زینگ زینگ صدای در)...ا.ت.من باز میکنم.......سلام خوش اومدید.....م.ن.سلام مرسی عزیزم(و همینجوری سلامو و....)+ا.ت.وقتی چشمم به جین افتاد نمیدونم چم شد.....از یه طرف اون کسی بود که با دستم اینکارو کرد......از یه طرف دیگه هم به خاطر اینکه انقدر جذاب بود نمیتونستم چشم ازش بردارم......جین.سلام ا.ت.......ا.ت.سلام......(دو ساعت بعد).....م.ت.دخترم بیا این میوه هارو ببر.....تورو خدا خرابکاری نکن.....ا.ت.مامان به خدا دسته خودم نیست من به هرچی دست زدم داغون شد.......(نویسنده: ا.ت دقیقا ویژگی های خودمو داره منم دست به هرچی میزنم گند میخوره توش.....میخواستم شخصیت داستان مثل خودم باشه😂😢)
ا.ت.بفرمایید.....م.ن.ممنون دخترم.......ا.ت.بفرمایید.....ب.ن.ممنونم..(دوباره میره یه ظرف دیگه هم میاره و اولین رو میزاره جلوی بابای خودش و دوباره یه ظرف دیگه میاره و میزاره جلوی جین).....+جین.یعنی من باعث شدم دستش بشکنه؟.....عیبی نداره خوب میشه.....ولی اگر نشد چی؟.....من باعثش نیستم از کجا معلوم اون روز اینجوری شد؟..........ب.ن.دستت چی شده دخترم؟.......ا.ت.دو هفته پیش خوردم زمین و دستم شکست.......ب.ن.نگران نباش خوب میشه فقط مواظب باش خوب جوش بخوره..........ا.ت.ممنون عمو
(شب موقع خواب).........م.ن.چه جوری میخوابیم.......جین.اگر میشه من و ا.ت توی یه اتاق بخوابیم امشبو........م.ت.اره فکر خوبیه.....م.ن.منو سویون هم توی اتاق ما بخوابیم و اقای جیهیون و سوهو توی اتاق دیگه........ب.ن.اره خوبه........(همه جاشونو درست میکنن و جین روی تخت ا.ت میخوابه و ا.ت روی کاناپه گوشه ی اتاقش)...........ا.ت. شب بخیر........جین.شب بخیر..........(فردا صبح).....(از هم خدافظی میکنن و مامان بابای جین و ا.ت میرن چون طولانی بود ننوشتم)
جین.فکر نکن ازت خوشم اومده از این به بعدم تو اشپزی میکنی از غذای بیرون خوشم نمیاد.......ا.ت. اما من با این دستم نمیتونم ...... جین.مشکل من نیست......ا.ت.تورو چرا انقدر بی رحمی ....... جین.چون ازت خوشم نمیاد..........ا.ت.همچنین......جین.روتو زیاد نکن.......ا.ت.چشم شب بود سیبیلاتونو ندیدیم......جین.باشه خودت خواستی.......(سه روز بعد)....+جین.شروع کردم به اذیت های ا.ت طفلی هیچی هم نمیگه.......حقشه چون خیلی رو داره.......غذا های خوشمزه درست میکنه و منم خوشم میاد ولی اصلا به روی خودم نمیارم و تازه میگم خیلی بد مزه اس..........امروز میرم کمپانی و میگم غذا بیاره و جلوی همه از غذاش بد گویی میکنم و خرابش میکنم😏😏😏.........جین.من دارم میرم کمپانی غذا درست کردی بیا اونجا......ا.ت.باشه......جین.خدافظ
(بعد از ظهر).......ا.ت.سلام اقا.....استف.سلام.....ا.ت.کیم سوکجین کجاست؟....استف.انتهای طبقه سه سمت راست.......ا.ت.مرسی اقا.....استف.خواهش میکنم.............(تق تق)...جین.بیا تو......ا.ت.سلام....جین.بلاخره اومدی....ا.ت.ببخشید قربان دستم شکسته اون وقت وایمیسم برای تو غذا میپزم طلبکارم هستی.....جین.خودت خوردی غذا؟.....ا.ت.نه........جین.بیا اینجا.....ا.ت.خونه غذا هست......جین.به حرفمگوش کن بیا باهم غذا بخوریم........ا.ت.باشه......(در حال خوردن)...........جین.اه این خیلی بد مزه اس......ا.ت.به این خوشمزگیه.....جین.من به کلم قرمز حساسیت دارم تو اینو نمیفهمی.......ا.ت.من از کجا میدونستم......جین.باید بدونی..........ا.ت.بس کن......جین.(با داد).بس نمیکنم(بقیه اش پارت بعد حالا برو نتیجه تا انچه خواهید دید)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود ولی خیلی تند نوشتی بیشتر داستان رو نوشتی😂🥰❤❤
😂😂میدونم
نمیتونم هر روزشو بنویسم ایده ندارم😢😂
وای حتما پارت بعد بزار
بعدییییییییی
عالی پارت بعد
خوشحال میشم به تستام سر بزنید🌸