
آدرین : خواهش میکنم فردا میبینمت مری : همچنین ( از زبان مری ) رفتم وارد خونه شدم ، همه ی چراغا خاموش بود ، خیلی تعجب کرده بودم چون معمولا مارتین همیشه تو این ساعت خونه بود مگه اینکه با کسی بیرون میرفت..... مری: اون دختره! - سریع رفتم چراغارو روشن کردم و به مارتین زنگ زدم (مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد ) مری: واییی یعنی چی ( دوباره زنگ زد ) ( مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد ) مری : اگه اون دختره که مامان بابامو ک.ش.ت.ه بود مارتینو به باد داده باشه چی ، اگه با اون دختره که تو سینما بود تا این وقت شب بیرون رفته باشه چیییی
( فردا صبح ) کل شب از مارتین خبری نشد الانم من باید آماده بشم برم شرکت ( دینگ دینگ ) (صدای زنگ ) رفتم و در خونه رو باز کردم مارتین بود مری : آهای کل شبو کجا بودی ؟ مارتین : چی ؟ مری: میگم چرا نیومدی خونه مارتین : آها اون.... ( زینگ زینگ ) (صدا گوشی مرینت ) مری: اوووو دیرم شد من باید برم شرکت ، وقتی برگشتم میخوام همه چیزو بهم توضیح بدی
( تو شرکت ) توی اتاقم نشسته بودم و طراحی میکردم که یکی گفت : خانم دوپن مری : بله ؟ ، او سلام آلیا ، مشکلی نداره بهتون بگم آلیا ؟ آلیا : سلام نه مشکلی نداره میخاستم بگم رییس کارتون داره مری: باشه الان میرم پیششون ( رفت دم اتاق آدرین ) مری : میشه بیام داخل ؟ آدرین: بیا تو - آدرین : مرینت میخواستم درباره یه چیزی باهات صحبت کنم - مراسم مد ما 2 هفته دیگه هست و من ازت میخوام که طرح اصلیشو تو طراحی کنی مری: آدرین ببخشید ولی من هم میخواستم باهات درباره یه چیزی صحبت کنم آدرین : میشنوم مرینت : ممکنه که من تا یک هفته ، 10 روز دیگه به یه سفر خارج کشور به مدت 2 سال برم ..... من ... من خیلی ....متاصفم ...ولی ... ولی مجبورم (نقطه ها به معنای هق هق هستن )
* از زبان آدرین * وقتی گفت یه لحطه ق.ل.ب.م وایساد ، آخه برا چی ؟؟؟ گریه هاش بیشتر و یدفعه در اتاق رو باز کرد از شرکت بیرون رفت ( هفته بعد ) مرینت یه هفته بود که نیومده شرکت از مارتین هم پرسیدم ولی خبری ازش نبود انگار آب شده و رفته تو زمین
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیییییی
ممنونم