حرفی نیست برو بخون ولی کامت و لایک و فالو فراموش نشهه😍☺️🥺❤️💜
بخشی از داستان ته از زبان یو هیانگ؛«فهمیده بودم نونارا هم عاشق منه و این احساس بهترین حس دنیا بود نونارا خیلی زیبا بود (عکس بالا)و چهره آرومی داشت به راحتی میتونستم وقتی نگاهش میکنم غرق چشماش بشم... همینطور که داشتم نگاهش میکردم گفت:من دیگه باید برم.......یوهیونگ:برای چی :o.....نونارا:معلوم نیست کی برگردم هیونگ...یو هیونگ:چرا ...چی شدههه...نونارا:مادر داره با یه آقایی ازدواج میکنه..بهم گفت باید تا دوسه روز آینده خونه بمونم....یو هیونگ:اما ازدواج اونا که به تو مربوط نیست😔چرا میخوای بری و تنهام بزاری.....نونارا:من برای همیشه نمیرم هیونگ ... نگران نباش قول میدم زود برگردم..کنار همین درخت کاج قدیمی منتظرم باش..وقتی برگشتم میام اینجا:)...
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
عالییییی
عالی بعدییییییییی ابتقژنبژترابتقطنفبغنزوغ
😘😘😘
کیوتم☕🥺
میشه تو این دوتا اک به بلک اسکای رای بدی💕
https://testchi.ir/polls/79868
https://testchi.ir/polls/79798
رای دادی بگو فالوت کنم💕🥺
دای دادم