از زبان اعضا:چند وقتی بود کوک مدام کابوس میدید و ا/ت رو صدا میکرد حتی چند بار ساعت سه شب بیدار می شد ولی ازش میپرسیدیم چی خواب دیدی هیچی نمیگفت
ساعت سه شب ۵ آوریل ....
کوک:نه نه صبرکنن نهههه و یهو از خواب پرید
جیمین:کوک چی شد آروم باش آب میخوایی 😢
کوک:نه نه باید باید برم ایران باید برگردم اونجا😢😥
جیمین:داداش نمیشه که سرتو بندازی پایین و بری که🙂
کوک:ا/تتت ا/ت باید برم پیشش باید برگردم
جیمین:ولی کوک ما تازه از ایران اومدیم
نامجون:بچه ها چه خبر شده حالتون خوبه
جیمین:میخواد برگرده ایران
وی:کوک همینجور که نمیشه باید از قبل هماهنگ کنی فوقش دو هفته دیگه میری چه عجلهیی هست ماکه تازه اومدیم 😶
شوگا سرش رو انداخته بود پایین و بغض کرده بود
کوک:یونگی تو میدونی من چی میگم تو میدونی من باید برگردم خواهش میکنم هیونگ لطفا لطفا با من بیا تو تنها کسی هستی که میدونه من چرا میخوام برم ایران خواهش میکنم هیونگ 😭😭
یونگی:بسه اینقدر به من التماس نکن نمیشه اون فقط یه خواب بوده 🙂
کوک:هیونگ لطفااا😭😭💔💔
یونگی:فقط یه هفته بهت فرصت میدم اونم برای اینکه میدونم چقدر عاشق ا/ت بودی حالا هم زود جمع کن
جین:چه خبره
هوپی:فهمیدین به منم بگید😶
عالی بود پارت بعدی لطفا 😍😗
عالی بید
پرتقالی بید
من تمام داستان های من و جونگ کوک رو میخوانم ولی اینو یه رمان دیگه رو بیشتر دوست داشتم چون عالی بید
لطفا پارت بعدی را بزار
بزار پارت بعد رو خیلی وقته نزاشتی
واو اجی😍😍😍😍عالی بود
بیصبرانه منتظر پارت بعدیت هستم😍😍💜❤
عااااالیییی
عالی بود👌🏻👌🏻
عالیـــ اونی:) پارت بعد بیب:))
عالی با طعم نارگیل 😐