رویای اسب سواری دوباره پارت ۴

نگهبان اسطبل : ^ یوری : * جیمین : # * سلام اقای چانگ خوبید ؟ ببخشید دیروز هیسو اینجا نبوده ؟ ^ نه اصلا چطور مگه ؟ # یک میخ توی اسطبل بود و رفت تو بای اسب خانم پارک و خانم پارک مستوم شدن ^ اها ببخشید اون کار من بود دیروز داشتم زین به اسبای نو میزدم قطعا اون از دستم افتاده و رفته تو پای میونگ

* لطفا بیشتر حواستون باشه ^ چشم 😔 *بریم اقای پارک # چشم راوی : جیمین و یوری باهم رفتن و تو راه یوری به جیمین گفت * یک کاسه ای زیر نیم کاسست # چرا ؟

* اخه نگهبانه یک جوری بود مثل همیشش نبود احساس میکنم داشت دروغ میگفت # اره منم همین احساس را دارم * فکر کنم اینم با سیهو باشه # چطور ؟ راوی :( بچه ها اینیکه راوی میگه را یوری داره به جیمین میگه ) فلش بک به پارسال * معلوم شد که کی اون سم را به میونگ خورونده ؟ @ بله قربان نگهبان ما با اقای سیهو کار میکرده و قصد داشت میونگ و شما را بکشه

* میدونستم حالا : * اون یکی نگهبانمون هم با هیسو بود میترسم اینم با اون باشه # نترسید من هستم و ازتون مراقبت میکنم * ممنون 😊 خ خواهش میکنم 😌🤤

# خب میخواین برسونمتون شما باید استراحت کنید * نه باعث زحمتتون میشم # نه هیچ زحمتی نیست راوی : جیمین ، یوری رو سوار ماشین کرد و به سمت خونه ی یوری راه افتادن که

خب بچه ها میدونم جای حساس کات کردم ولی اگه شرط رو انجام بدید زود براتون میزارم پارت ۵ رو خداحافظ کیوتا و ارمی های عزیزم اصلا به خاطر اتفاق پیش اومده ناراحت نکنید اعضا دوباره زود پیش هم برمیگردن و اهنگ های محشری بیرون میدن پس ناراحت نباشید گلای من