کونیچیوا مینا - سان واتاشی سو دس اومدم پارت اول داستان رو منتشر کنم چون فقط یکی از برگه ها رو تازه دختر عمم داد دارم پارتش میکنم لطفا به بزرگی خودتون ببخشید
خب زر اضافی نمیزنم بریم واسه داستان =
زن = ^ فرار کنید زود باشید عجله کنید ^
پسر کوچکتر = ^اما ^
مرد=^ زود باشین پسرا به حرف منو مادرتون گوش کنید وقت رو تلف نکنین باید خودتون رو نجات بدین ^
پسر کوچکتر خواست حرفی بزنه که برادر بزرگترش اوهارو زودتر دس جمبوند و شروع به حرف زدن کرد
اوهارو= ^ چشم .... پدر مادر لطفا سالم بمونین منو **** (اسم پسر کوچیکتر پارتای بد گفته میشه ) هم زنده میمونیم و دوباره همدیگه رو میبینیم .... زودباش**** باید بریم ^
پسر کوچکتر باهق هق جواب میده = ^ هق چشم اوهارو نی سان هق
/ راوی /
اوهارو همراه با برادر کوچکترش با بیشترین سرعتی که میتونستند توی اون جنگل بزرگ با موجودات جادویی خطرناک میدویدن که پسر کوچکتر بخاطر سرعتی که داشتند به زمین میوفته و پاش زخم بزرگی برمیداره اوهارو با ترس و نگرانی به سمت برادر کوچکترش که سعی داشت گریه نکنه میره و با دقت زخم رو بررسی میکنه و چون چیزی در دسترس نداشتند تکهای از لباسش رو پاره میکنه و باهاش پای برادرش رو میبنده همین که میخواد بلند شه که
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
فایتینگ بیب