
سلااام ببخشید این پارت رو خیلی دیر گذاشتم آخه منتظر بودم شرایط تکمیل بشه بزارم که دیدم خیلی طول می کشه زود گذاستم😁 چقدر هم زود گذاشتم🤣
آره خلاصه لیدی باگ رفت و روی یکی از ساختمون ها نشست و فقط گریه کرد (مرینت گریه نکن😞) لیدی: فهمیدم چی کار کنم..... فردا که مهمونی لایلا هستش تو مهمونی جلوی همه می گم که من آدرین رو د.و.س.ت دارم کاگامی هم که هست.... آره الان می فهمن که من چقدر لایق آدرین هستم. و با صدای بلند میگه: من موفق می شم😃 _تو چی موفق میشی؟ لیدی: هااااااا؟!؟!؟!؟ گربه؟ تو اینجا چیکار می کنی😅 کت: هیچی داشتم می گشتم که تورو دیدم... هی...تو .... گریه کردی؟ لیدی: چی؟؟ نه بابا برای چی😁 (🤥) کت: می گم اخبار آدرین آگراست رو شنیدی؟ لیدی: آ....آره کت: به نظرم به هم میان😜 درست مثل من و تو... وای😶😶😶 لیدی: چی؟ چس گفتی؟ کت: هیچی🙄🙄🙄 لیدی: ما به هم نمیایم گربه.... ما همدیگر رو کامل می کنیم ما برا هم ساخته شدبم😉 یعنی نشدیم🙄 کت: 😃😃😃😃😃 لیدی: چیزه اممممم من باید برم خداحافظ پیشی یعنی گربه سیاه کت: خدا نگهدار بانو و هر دوتاشون رفتن در خانه مرینت..... تیکی: می بینم یکی بد جوری دلباخته 😁 مرینت: نه خیرم اصلا اینطوری نیست😐 تیکی: باشه.... هرجور راحتی...
خلاصهههههه روز بعد شد و زمان مهمونی فرا رسید...... لایلا: از همممتون ممنونم که تو مهمونی من شرکت کردین و منو خیلی خوشحال کردین لطفا خوش بگذرونین و امروز رو برای خودتون یه روز به یادماندنی بکنید😇 تقریبا حدود نیم ساعت از جشن می گذشت که مرینت تصمیم به انجام نقشه شد.... مرینت: الان وقتشه.... که یک کت نوار افتاد که چقدر سعی کرد ع.ش.ق.ش رو بهش ثابت کنه اولش منصرف شد ولی از حسادتی که به به کاگامی می کرد تصمیم به انجامش گرفت... مرینت: سلام به همگی.... من مرینت دوپن چنگ هستم می خوام در حضور همتون یه موضوع خیییییللللییییی مهمی رو مطرح کنم.... می خوام بگم که...
تتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتترررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررقققققققققققققققققققققققققققققققق جییییییییییییییغغغغغغغغغغغغغ مرینت: وای نه! و همشون فرار کردن و یه گوشه ای قائم شدن... مرینت: 😫😫😫😫😫😤😤😤😤 کافیه دیگه😒😒 تیکی: به خودن مصلت باش شاید قسمت اینه مرینت: بعدا در لارش صحبت می کنیم اما حالا.... تیکی دختر کفشدوزکی آماده! آدرین: پلگ تبدیل گربه ای! لیدی خب بزار ببینم این شرور کجاست؟ کت: مواظب باش (بچه ها یادم رفت بگم که لایلا مهمونیش رو کنار آب برگزار کرده) و لیدی باگ رو انداخت تو آب وقتی از آب اومدن بیرون..... لیدی: ممنون گربه (سرفه سرفه سرفه) کت: خواهش می کنم.... حالت خوبه؟ لیدق: آره خوبم کت: خوبه لیدی: شرور رو میشناسی؟ کت: نه ولی به گفته خودش اسمش شکست هستش و قدرتش اینه که به هر کی که دست بزنه تحت فرمان خودش می کنه لیدی: بیا بریم که یه کار جدی داریم....... هی شکست! شکست: لیدی باااگ! خوش حالم که می بینمت! لیدی: بگو بینم دنبال چی هستی؟ شکست: سوال درست اینه: دنبال کی هستی؟ که بهره بگم دنبال آدرین آگراست هستم... کت: نگو بخاطر اون اخبار آکومایی شدی؟ شکست: دقیقا همینطوره.... اگه آدرین مال من نمیشه پس مال هیچ کس دیگه ای نباید بشه کت: آدرین... آدرین.... آدرین.... پس من به این خوش تیپی رو گذاشتین کنار چسبیدین به نفر که تو همین حال....
_پیست.....پیست... لیدی: ها؟؟ _اینجام... مینی باگ لیدی: بانیکس؟ و دست گربه سیاه رو گرفت و فوری پریدن تو سرخ زمان طوری که کسی متوجه نشه.... لیدی: بانیکس؟ کت: وااااییی اینجا چه قدر عجیبه؟ بانیکس: مینی باگ ... گربه کوچولو ... به موقع اومدین لیدی: الان آب شرور تو پاریس داره برا خودش ول می گرده و تومار آوردی اینجا؟ بانیکس: نگران نباش اونو حلش می کنیم... چون نباید اتفاق می افتاد کت: منظورت چیه؟ بانیکس: یه چیزی تو زمان اشتباه اتفاق افتاد بخطر همین و الان باید درستش کنیم. کت: چطوری؟ بانیکس: مینی باگ باید برگرده و شرور شکست بده ولی بدون گردونه خوش شانسی... لیدی: چی؟؟ بانیکس: بعدا می فهمی چرا کت: منم میتونم برم؟ بانیکس: آره و برگشتن به زمان خودشون...... لیدی: خب کت تو از بالا بپر متم از پایین و اینطوری شد که شرور شکست خورد و خوشبختانه چون شکست داشت دنبال آدرین می گشت به کسب صدمه نزد و لیدی باگ خیالش راحت شد دوباره برگشتن تو سوراخ.... بانیکس: تمام الان باید این شایعه رو درست کنیم... لیدی و کت: چه شایعه ای؟ بانیکس: اینکه آدرین و کاگامی با هم هستن لیدی: یعنی این یه شایعه بود؟؟؟ بانیکس: آره بخاطر همین شایعه خیلی ها آکومایی میشن پشت سر هم و این باعث میشه که شما امیدتون رو از دست بدین و شکست بخورین... لیدی: شکست؟ بانیکس: نه اونطوری که تو فکرمی کنی... راستش رو بخوای تو .... آکوماتیز میشی بخاطر یه سری مسائل لیدی: فهمیدم (بخطر آدرین شرور میشه) بانیکس:اما نا خواسته و کاملا تصادفی به گربه سیاه آسیب میزنی و ناراحتی اون تو رو از پا در میاره که ارباب سایه ها از اوضاع سوء استفاده می کنه و معجزه گر هاتون رو میگیره و...... خودتون میدونید کت: الان باید چی کار کنیم؟ بانیکس: الان همه چی به تو بستگی داره باید بری و لیدی باگ رو آروم کنی کت: این اتفاق کی می افته؟ بانیکس: فردا کت: خیلی خب پس من دست به کار می شم. بانیکس: لیدی باگ تو هم باید بری به گذشته یعنی اون موقعی که اون شایعه پخش شد باید راس ساعت ۴:۳۲ دقیقه یعنی ۵ دقیقه بعد از پخش شدن اون پیام با کمک مکث اون رو پاک کنی بقیش با من!
بانیکس: پس بجنبید که وقت طلاست کت: فقط یه سوال همه چیز چطوری به حالت عادی بر می گرده؟ بانیکس: نگران نباش طوری میشه که دیگه هیچ کس اون پیام یادش نمیمونه حتی شما دوتا کت: خوبه پس باید الان از هم جدا بشیم درسته؟ بانیکس:آره ولی قول میدم همه چیر درست میشه خب حالا همگی برید سر ماموریت هاتون از اینجا هاتون رو دارم.... (فکر کنم تا اینجاکافی باشه😊 این پارت چطور بود؟ مزخرف که نبود نه؟ یا بود؟ حتتتتتتتتتتما نظرت رو درباره این پارت بگو تا پارت های بعدی خداحافظ😘😘)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
فالومکنیدبکمیدم•-•💖
فالومکنیدبکمیدم•-•💖
فالومکنیدبکمیدم•-•💖
فالومکنیدبکمیدم•-•💖
فالومکنیدبکمیدم•-•💖
عالیییی بود
مرسیییی😘😘
عالیییییییی😘😘😘😘
ممممممممررررررررسسسسسییی😘😘😘
راستی آجی جونم لطفا تو آخرین نظرسنجی حتما شرکت کن ممنونم 🥰😍
حتما😘😘😘
عالی بود;-)
مرسییی🥰😍
خواهش میکنم;-)
عالی بعدی زود
مرسی عزیرم😘 دارم می نویسم پارت بعدی رو😍
حیلی قشنگ بودددد
مرسسسیییی😘😘😘
چون خیلی لیدی باگ و کت نوار و دوست دارم میرم از اول داستانت میخونم کلی هم حمایتت میکنم لاو یو♥️
_جنی
مممممممممممممرررررررررررررررررررسسسسسسسسسییییییییییی کیوتم ممنونم واقعا لطف داری عزیزم😘😘😘😘🥰🥰🥰😍🥰😍🥰
چی داری میگی محشر بود میشه پارت بعد رو خونین کنی یعنی کت نوار زخمی بشه
واییییییییییی آجی ممنونم😘😘😘
هممممم آره فکر معرکه ای هستش ببینم چی کار می کنم😍🤩🤩🤩🤩
بوس برای تو😘
سلام پرنسس 👋🏻👋🏻👋🏻 عالييييييييي بود ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
مرسی عززززیززززز دلممم😍😍😍😍😍🥰
عالی من دنبالت کردم میشه دنبالم کنی💜🌟
به رو چشم🥰🥰😍😍🥰😍
💜💜💜عشقی