اجبار عشق p.1

نفس نفس زنان به سوی اعماق جنگل فرو میرفت!!!هر چه بیشتر داخل دل جنگل فرو میرفت ترس درونش بیشتر میشد اما اون کسی نبود که به این سادگیا شکست بخوره..پشت سرش رو نگاه کرد که متوجه چیزی شد...وقتی سرش به جلو برگشت با دیدن او درونش دوباره پر نا امیدی شد..بعد این همه کشیدن نقشه و انتظار داشت به آرزوش میرسید اما انگار با دیدار دوباره ای او تبدیل به آدمی شکست خورده شد...اما سرنوشت با او یار بود و او بی خبر

▪3 سال قبل▪..ا.ت دختری 15 ساله بود..او را همه از روی ظاهر قضاوت میکردند اما نمیدانستند که از درون چه بلا های سرش آمده است..ا.ت وقتی فقط 9 سال سن داشت پدرش به سوی کار های غیر قانونی رو آورد..بعد از چند ماه پدرش در یکی از باند های خلافکار شروع به کار کرد و بدبختی های ا.ت آغاز شد

از وقتی پدر ا.ت یعنی آقای چان هیسو در سن 37 سالگی وارد این بازی تقدیر شد نمیدانست که قراره تقدیر خانواده ای خود را مانند تاس زیر و رو میکند.

پارت بعدو هم بزارم؟