11 اسلاید صحیح/غلط توسط: fatemeh انتشار: 4 سال پیش 107 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
❤🤍❤🤍❤🤍❤🤍❤🤍 سلام خوشملای من🖐🏻بریم بریم دیگه خودتون میدونید📄📄 ❤🤍❤🤍❤🤍❤🤍❤🤍
آرمین : فهمیدی کیه دانیال : بابا این این پسر عموی ا/ت آریا نیست آرمین: نه بده ببینم.......چرا خودشه😠دانیال : مگه ما اینو چند وقت پیش دست گیر نکردیم اه این بار چهارم بود دست گیرش میکردیم😤آرمین : باز در رفته ا/ت بدبخت دیوونه شده از دست این دانیال : وایسا ببینم مگه ا/ت قدرتی نداره که میتونه بفهمه که کسی میخواد آسیب بزنه🤔آرمین : آره دانیال : پس چرا الان گرفتنش میتونست بفهمه میخوان بگیرنش آرمین : اینم برا من عجیب بود ببینم وایسا وایسا فهمیدم دانیال : چی آرمین : ا/ت میخواسته هویت اصلی رو بگیره و بفهمه کیه یه بار دیگه اینجوری شد یادته سر یه گروگان گیر حرفهای که پلیسا هنوز نتونسته بودن بگیرنش با این نقشه گرفتش تازه آریا نمیدونه که ما قدرت داریم پس ا/ت نقشه این موقعه رو کشیده بود بابا ایول دمش گرم😀دانیال : الان که دارم فکر میکنم خیلی منطقیه گرفتم چیکار کرده خوب وایسا ببینم این یه نشونه هم میده آرمین : چی دانیال : خوب عقل کل اینکه اونا ا/ت و تو خونه خودمون اینجا گرفتن🤔خوب خاک هفت عالم بر سر من و تو اونا جامونو میدونن ا/ت هم همینو با کارشو اون دزدیدن رسونده🤦🏻♂️بعد ما هنوز مثل بزمجه نشستیم اینجا داریم ور میزنیم بدو بدو
آرمین : یعنی اینکه رسونده اینکه باید اینجارو ترک کنیم دانیال : آره دیگه خره خنگ ولی ا/ت و چیکار کنیم گوشیش که اینجاس چطوری بهش بگیم کجاییم آرمین : خوب اینو .....🤔گرفتم دانیال : چی بگو باید چیکار کنیم آرمین : خوب ما اول باید یه خونه بگیریم پسرارو ببریم اونجا من وقتی آریا زنگ زد و ور وراش و کرد جاشو ردیابی میکنم میرم اونجا ا/ت منو میبینه باهم میایم تنها راه هستش که به ذهنم میرسه🤷🏻♂️دانیال : به نظر فکر خوبی هستش خوبه پس بریم یه خونه دست و پا کنیم اینجارو تحویل صاحب خونه بدیم منو پسرا اونجا میمونیم تا شما دوتا بیاین آرمین : خوبه بریم به پسرا بگیم رفتیم تو اتاق ا/ت دانیال : چرا کوکی اینجوریه نامجون : ظاهرن خیلی باهم خوب شدن ترسیده برا همون هنوز تو شک هنوز🤷🏻♂️آرمین : نگران ا/ت نباشین همچی حله😊تهیونگ : شما از کجا میدونید دانیال : همچی رو که دراوردیم و برا پسرا توضیح دادیم جیهوپ : ای خدا خودشو میکشه آخر این بچه درست رفته تو دهن اونا یادمون باشه برگشت یه دل سیر از خجالتش بیایم داشت کوکی و مارو همرو باهم سکته میداد آرمین : دست خودتون هرکاری میدوستید انجام بدین باهاش😂 اشکالی نداره به خاطر جون شما و خودمون این کارو کرده وگرنه ا/ت هزار نفر و باهم یه میخوره پاشین پاشین باید اینجارو ترک کنیم کوکیم اصلا حرفی نمی زد🥺همه وسایلتونو بردارین دانیال : همه چی رو برداشتیم رفتیم خونه رو تحویل دادیم برا امنیتم که شده از یه جا دیگه رفتیم خونه گرفتیم
آرمین : رفتیم تو خونه همه چی عالی بود مثل خونه قبلی بود دقیقا همون من خوب حواستون باشه گوشی زنگ خورد سریع بهم بگید تا ردشو بزنم
من : وقتی بهوش اومدم همه چی تار بود دست و پام بسته بود به یه صندلی کم کم چشمام درست شد منم منتظر موندم تا اونی که این کارو کرده بیاد تا هویت واقعیشو بفهمم بدبختش کنم یهو صدا در اومد دو نفر اومدن تو روشونو که برگردوند از مغزم آتیش زد بیرون😡میخواستم دندوناشونو بریزم تو دهنشوون اون پسر عموم بود و اونم دوست عوضیش بود😤(بچه ها این دوستش که گفت جریان داره که می فهمید) آریا : به به پسر عمو بهوش اومدی دلم تنگ شده بود برات من : دهنتو ببند تو چطوری فرار کردی باید حدس میزدم کاره تویه بی خواصیت باشه آریا : بی خواصیت خودتی از تو که خیلی بهترم😏فکر کردی ولت میکنم هنوز یادم نرفته پدرم و خواهرم به خاطره تویه عوضی مردن😠من : هه به خاطر من🤣بفهم چی میگی😡اول از اینکه خواهرت عاشقه من شده بود و من اصلا حسی به اون نداشتم میخواست عاشق نشه به من ربطی نداره پدرتم به خاطر من نمرد به خاطر تو مرد چرا چونکه حالیت نبود با دخترا و پسرای خلاف کار می گشتی😠هیچ وقت آدم نبودی پدرتم به خاطر این کارات دق کرد مرد از دست تو نه به خاطر من آخر زن عمورم سکته میدی بی خواصیت😡آریا : ببند انقدر میزنمت خون بالا بیاری پدرم به خاطر تو مرد انقدر که رفتارای تویه بچه مثبت و می کوبید تو سرم من : میخواستی آدم باشی آریا : میکشمت با دستای خودم میکشمت من : ببین بلایی به سرت میارم که صد بار آرزو میکردی هیچ وقت این غلط و نمی کردی دوتا مشت خوردم ولی در مقابل اینا من خیلی قوی تر بودم هیچیم نمیشد خودت خواستی مرگت حتمی شد😤زنگ زد به پسرا جیمین : عه گوشی ا/ت داره زنگ میخوره دانیال : بدین من الو آریا : اگه ا/ت و سالم میخواین باید تا یک ساعت و نیم دیگه اینجایی که میگم باشین همتون باهم دانیال : بهتره ا/ت سالم باشه وگرنه یه کاری میکنم که مرغای آسمون به حالت پرپر بشن آریا : هه فعلا که بهتره تو یکی دهنتو ببندی چون الان ا/ت دسته منه و هیچ غلطی نمی تونید بکنین😈دانیال : نشونت میدم فقط یه تاره مو از سرش کم بشه خودتو مرده حساب کن😡آریا : فعلا که هیچ کاری نمیتونی بکنی تا یک ساعت و نیم فقط😈آرمین : یس ردشو زدم دانیال
دانیال : اوکی تا یک ساعت و نیم دیگه هممون اونجاییم گوشیو قطع کرد😒کوکی هنوز یه گوشه خیلی آروم نشسته بود و حرف نمیزد ای خدایا ا/ت خدا بگم بکشت که یه چیزی نگفتی بهمون کوکی اینطوری شد🥺جیهوپ : کوکی بس کن دیگه ا/ت حالش خوبه تازه دیدی که پسرا چی گفتن نقشه خودش بوده ناراحت نباش داداش من کوکی : اگه بلایی سرش بیاد با دستای خودم اون آریا رو میکشم😡جیمین : نگران نباش هیچیش نمیشه خودمم همراهیت میکنم قول میدم یونگی : جیمین میزنمتا به جای اینکه دل داریش بدی قول اون روز و میدی که همراهیش میکنی البته خودمم هستم باهاتون جو دادم😁جین : میشه اون دهناتونو ببندین یه لحظه جیمین : کوکی شیر موز میخوای یا شیر موزتو خودم بخورم کوکی : الان شیر موز برام مهم نیست الان ا/ت مهمه به جز شما اونم داداشمه نمیخوام طوریش بشه جیمین : تا این حد حسودیم شد😐نامجون : فقط یه لحظه چقدر ور میزنید🤦🏻♂️هی آرمین کو ؟ دانیال : بین عرض های شما رفت دنبال ا/ت همه چی برنامه ریزی شده بود نامجون : آهان طوریش نشده باشه خوبه دانیال : نه بابا آریا اصلا عرضه نداره کسی و بزنه شاید در حد دوتا یا سه تا مشت که اگه زده باشه فاتحش خوندس چون ا/ت نفلش میکنه از این لحاظ که فقط اجازه میده دوستاش باهاش شوخی دستی کنن بزننش ولی اگه یکی مثل آریا بزنش زندش نمیزاره خودت تصور کن چی میشه چون شما اون روی سگ ا/ت و ندیدین ما دیدیم خیلی ترسناکه یعنی وحشتناکه خدا اون روز و نصیب هیچ بندهای نکنه😂نامجون : یا خدا چنان گفتی تصورشم ترسناکه😂
من : تو مارو میخوای به بیتیاس چیکار داری آریا : چون با تو دوستن و خوبن منم که یه هیترم میخوام بکشمشون من : مگه از رو جنازه من رد بشی دستت بهشون بخوره چنان بلایی سرت میارم که یادت بره خانوادت کیا بودن😏آریا : مامان جون ترسیدم فعلا که اینجا بسته ای هیچ غلطیم نمیتونی بکنی😈من : دیگه صبرم داشت تموم میشد آریا رفت بیرون با اون دوستش😤الان بهترین وقت بود نامرئی شدم خودمو آزاد کردم از دیوارا عبور کردم رفتم بیرون چقدر آدم مصلح اونجا بود آروم آروم از اونجا رفتم پشت یه درخت آرمین و دیدم آرمین : هی ا/ت بیا اینجا من : اومدم آرمین : سلام خوبی حالت خوبه چیزیت نشده من : نه شما خوبین آرمین : آره همه نگرانه تو هستن بیا بریم ماشین و اونور گذاشتم من : بریم رفتیم سمت ماشین ظاهر شدیم در رفتیم
من : آرمین چی شده چرا نگرانی چیزی شده آرمین : نه هیچی نشده من : معلومه داری دروغ میگی چی شده آرمین : نه نگران نیستم هیچی نشده اه نمیتونم بهت دروغ بگم باید زود ببرمت خونه من : چرا مگه چی شده آرمین : خوب همه نگرانت بودن ولی کوکی اصلا با کسی یک کلمه هم حرف نمی زنه الان فقط ترو ببینه حالش خوب میشه هیچ کس نتونست آرومش کنه من :😖چی کار کنم مجبور بودم این کارو کنم نمیخواستم شماها رو نگران کنم آرمین : عیبی نداره الان بریم همه چی درست میشه فقط چون خونه رو عوض کردیم باید بریم کلی خوراکی و وسیله برا خونه بگیریم من : بریم رفتیم فروشگاه کلی وسیله و خوراکی برداشتیم رفتیم سمت خونه رسیدیم رفتیم تو خونه من : سلام برا داداشای باحالم یهو کوکی منو دید دویید سمتم بغلم کرد کوکی : داداش حالت خوبه آسیب ندیدی خودم اون آریا رو میکشم من : داداش ناراحت نباش حالم خوبه چرا گریه میکنی مگه پسر گریه میکنه عه عه اشکات و پاک کن کله پوک😂بعد کل پسرا اومدن پیشم تو گوش کوکی گفتم داداش گریه نکن دلت میخواد از اون خرابکاریایه حرفهایمون بکنیم پسرا دیوونه بشن با حرف من کوکی اون لبخندای باحالش و اون لبخندای شیطانیشم دوباره برگشت😂تهیونگ : بی خود نیست انقدر دوست داره نیومده تونستی دوباره بخندونیش سه ساعته داریم رو مغزش رژه میریم اصلا انگار نه انگار ولی در عرض سه سوت درست شد خدا رحم کنه😄من : دقیقا رحم کنه😉
من : هی ببینم شما دوتا خنگای من وسایل منم آوردین آرمین : ام خوب داداش همه چی تو که کامل نه فقط لپ تاپ و ایکس باکس و گوشی تو با فلش و هارد و این جور چیزای ضروری بقیشونو قایم کرده بودی پیداشون نکردیم به صاحب خونه گفتیم یه بار دیگه میریم اونجا یه سری وسایل جا مونده باید زود بریم بعدا دوباره میایم گفت باشه من : آهان اشکال نداره خودم بعدا میارمشون جیمین : بخدا اگه تا ده دقیقه دیگه به من غذا ندین بخورم خودتونو میخورم من گشنمه کله پوکا😭جین : باشه بابا شکمو الان میریم یه چیزی درست میکنیم من : همه بچه ها رفتن نشستن رو مبل منو جینم رفتیم تو آشپز خونه خریدارو گذاشتیم سر جاش شروع کردیم غذا درست کردن یکمی طول کشید کل پسرا تو آشپز خونه بودن دیگه صبر نداشتن جیمین که هر لحظه ممکن بود بیاد مارو درسته بخوره همش تو آشپزخونه رژه میرفت😂تموم شد گذاشتیم رو میز هممون شروع کردیم خوردن غذارو که خوردیم همه دوباره جون گرفتن شروع کردن مسخره بازی😂منم داشتم میخوردم هم حواسم پیش پسرا بود هم حواسم به آریای بود که دوباره چیکارش کنیم که بگیرمش خلاصه فکرم بد درگیر شد که دیگه حواسم پیش پسرا نبود کلا پوکید رفتم تو یه دنیای دیگه خوب نمیدونستم باید چیکار کنم خلافای سنگینی انجام داده که جرمش مرگه ولی زن عمو رو چیکار کنم بنده خدا از دست این بچه کلی حرص خورده☹️با صدای جیهوپ به خودم اومدم جیهوپ : ا/ت حالت خوبه؟مشکلی پیش اومده من : ها نه چیزی نیست ناهارتونو بخورین🙂
من میرم غذام تموم شده راستی اتاق منو کوکی کدومه دانیال : همون اولیا سمت راستی من : مرسی بعد رفتم بالا نامجون : چی شد چرا اینطوری شد آرمین : تا به حال انقدر پکر ندیده بودمش😕جیمین : پس حتما مشکلی پیش اومده که انقدر رفت تو فکر دانیال : اصلا دوس ندارم اینطوری ببینمش شما اینی که میبینینش نیست یعنی همیشه شاد و خوشحاله و همرو میخندونه ولی هیچ وقت خود واقعیشو به بقیه نشون نداده این رفتارای ظاهریشه خودش نیست هیچ وقت نتونستیم بفهمیم تو دلش چی میگذره تو بچه گیش یه خواهر داشت از خودش بزرگتر بود خیلی دوسش داشت ولی مرد ما نمیدونیم چه جوری چون هیچ وقت نتونستیم از زیر زبونش بکشیم بیرون که چی شد و از اون موقع یه خشم بدی گرفتش که فقط برا خانوادشو دوستاش خوب بود هیچ وقت نفهمیدیم کی خواهرش و کشت از بچگی خیلی سختی و ناراحتی کشیده😞ولی هیچ وقت لبخندش از رو صورتش برداشته نشده همیشه همه رو میخندونه ولی ما تا به حال نتونستیم کاری کنیم که بفهمیم باید چیکار کنیم تا حالش خوب خوب بشه یه بار فهمیدیم جز انتقام از اون یارو هیچی حالشو خوب نمیکنه که نمیدونیم اون کیه نمی تونیم حال ا/ت خوب کنیم😭یونگی : چرا ما هممون باهم خوشحالش میکنیم مگه نه پسرا😊نامجون : آره دقیقا الان ناهارتون و بخورین تا یه فکری به حالش بکنیم من : از آشپزخونه رفتم تو اتاقمون درو قفل کردم رفتم رو تخت نشستم آروم گریه کردن تاحالا گریه نکرده بودم یعنی خیلی وقته اصلا گریه نکردم فکر کنم از 7سالگیم گریه نکردم باید چیکار کنم😭زن عمومو چیکار کنم آریا رو چیکار کنم ای خدا چرا من باید از بچگیم بدبختی بکشم تا الان آجی دلم برات تنگ شده😭میدونم همیشه ازم میخواستی قوی باشم ولی دیگه نمیتونم😭جلوی چشمم دوست آریا با ماشین زد بهت با دستای خودم تیکه تیکش میکنم همون طور که قبل رفتنت بهت قول دادم با دستای خودم میکشمش زندگیمو ازم گرفت زندگی شو ازش میگیرم بهت قول میدم انقدر حرص خوردم که خوابم برد😴
کوکی : بچه ها چرا ا/ت نیومد پایین؟دانیال : نمیدونم من میرم پیشش جیهوپ : نه من میرم دانیال: باشه جیهوپ : رفتم بالا در اتاق و زدم جواب نداد اومدم درو باز کنم قفل بود یکمی نگران شدم ولی خوش بین بهش نگاه کردم گفتم شاید خواب باشه یا هدفونی چیزی زده داره آهنگ گوش میده به گوشیش زنگ زدم صداش اومد تماس قطع شد در اتاق باز شد من : خواب بودم صدای گوشیم اومد دیدم جیهوپ من خوابم رفته بود خسته نباشم واقعا🤦🏻♂️تماس و قطع کردم رفتم قفل درو باز کردم جیهوپ اومد تو جیهوپ : حالت خوبه داداش من : آره آره خوبم جیهوپ : ولی چشمات که اینو نمیگن من : نه چشمام حرف مفت زیاد میزنن خواب بودم هنوز حرفاشونو چپل چلاق میرسونن😂 جیهوپ : 😂عجب چرا نمیای پایین من : ببخشید حواسم به شما نبود خوابم رفت بالا کلا دیگه همه چی یادم رفت جیهوپ : اشکالی نداره بیا بریم پایین پیش بقیه من : بریم😊با جیهوپ رفتیم پایین پیش پسرا کوکی : حالت خوبه من : آره خوبم جیمین : چرا دو ساعت تو اتاق بودی بیرون نیومدی من :😁خوابم رفته بود آرمین : بعد به ما میگی خوابالو😑من : آرمین در اون گاراژ و میبندی یا ببندمش خودت خوب میدونی من نه ظهرا میخوابم نه دیر بیدار میشم همیشه ام از شما دوتا زودتر بیدار میشم ایندفه هم اتفاقی بود😑آرمین : الان که دارم فکر میکنم میبینم راست میگی😁تهیونگ : حوصلم سر رفته بیاین یه کاری بکنیم دیگه
کوکی : بیاین بازی کنیم من : باشه همه موافق بودیم خوب چی بازی ؟ کوکی :🤷🏻♂️دانیال : خوب بیاین فوتبال بازی کنیم تو حیاط😁من : مگه توپ داریم؟آرمین : نه ولی میریم سه سوت میخریم میایم من : آهان من میرم کوکی : منم میام باهات من : باشه داداش رفتیم حاضر بشیم جفتمون هودی مشکی شلوار مشکی و کتونی و ماسک و کلاه مشکی کلا سیاه خیلی خفن شده بودیم(به قول داداش من گنگشون بالاست😂)رفتیم بیرون کلی مسخره بازی در میاوردیم رفتیم یه توپ حرفهای گرفتم کوکی کوکی : ها من : بستنی میخوری😁کوکی : اوم معلومه😋ای شیطون😂من :😂باشه دوتا بستنی گرفتیم راه می رفتیم و میخوردیم انقدر خندیدیم رسیدیم دمه خونه قشنگ همه چی مرتب کیلید انداختیم رفتیم داخل کوکی : ما اومدیم یونگی : خوشومدین من : اینم توپ⚽جیمین : عالی بیاین تیم بشیم کی با کی بشه من : قرار شد نامجون و آرمین یار کشی کنن شدیم(نامجون و منو جیهوپ و یونگی و جین☆آرمین و جیمین و دانیال و تهیونگ و کوکی)جین: بریم من : رفتیم تو حیاط دوازه درست کردیم گروه ما جین دروازهبان بود گروه آرمین اینا دانیال کلی فوتبال بازی کردیم خیلی حال داد ولی خوب مساوی شدیم دوتا آرمین اینا زدن دوتا ما دیگه خسته شدیم جم و جور کردیم رفتیم تو از در که رفتیم تو همه ولو شدن رو زمین😄
(بچه ها عکس بالا پیام بازرگانی بود حوصلم سر رفت گفتم اینم براتون بزارم😁)من : رفتم بالا تا لباسم و عوض کنم لباسم و که عوض کردم رفتم پایین یا حضرت فیل پاشین برین لباساتونو عوض کنین هنوز ولین مثل پشه کفه زمین انگار با مگس کش زدن تو سرتون اینطوری افتادین پاشین ببینم😂یونگی : الان دلم فقط یه خواب درست حسابی میخواد ولی نمیدونم چرا حسش نیست برم بخوابم🥴من : پاشو پاشو برو لباسات و عوض کن حست خودش پیداش میشه میاد😂یونگی :😂من : همشون پاشدن دانیال که مثل این گیجولا چهار بار خورد زمین تا رفت بالا🤦🏻♂️منم رفتم گوشیم و برداشتم نشستم رو مبل رفتم وب گردی همین طوری میچرخیدم که چشمم خورد به یه پست کی وقت کردن اینارو بزارن😳عکسای لحظه کنسرت پایین پست نوشته بود از اون سه تایی که فرشته هارو نجات دادن ممنونیم امیدواریم اعضا بدونن اونا کین و بگن تا ازشون تشکر کنیم یا هفت جد بنگت چرا کل پستا عکسای لحظهایه که ما پسرارو نجات دادیم خدااااا😫اصلا کی این عکسارو گرفته حالا خوبه صورتمونو پوشونده بودیم وگرنه هیچی تو همین حال یهو کوکی از پشت منو ترسوند یعنی چهار متر پریدم هوا پاشدم دوییدم دنباله کوکی کوکیم در میرفت مرده بودیم از خنده یکی خورد😂بعد ولش کردم رفتیم نشستیم رو مبل کوکی : چی نگاه میکردی من : رفتم یه دوری تو اینستا و اینا بزنم نگاه کردم دیدم کل پستا شده اون لحظهای که شمارو نجات دادیم🤦🏻♂️از دم حالا شانس آوردیم صورتمونو پوشونده بودیم وگرنه الان بدبخت میشدیم کوکی : واقعا کی عکس گرفته که همه گذاشتنش از دست این آرمیا من : نمیدونم کی اینکارو کرده ولش کن همین که نمیدونن کییم بسه خودش کلی حرفه😅کوکی : حالا اگه بشناسنتون چی میشه😁من : هیچی گربه سوار خر میشه فقط اونایی که دنبالمونن جامونو پیدا میکنن میان میزنن نفلمون میکنن بعد تا آخر عمرمون هیچکس ولمون نمیکنه کوکی : قانع شدم😂
11 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
عالییی
عالی، راستی الان که قابلیت عکس گذاشتن امده میشه قبافه هاشون رو نشون بدی
سلام عزیزم چشم تو هر اسلاید میزارم براتون ممنون بابت کامنتت
❤🤍❤🤍❤🤍❤🤍❤🤍❤🤍❤🤍