نظر فراموش نشه😁😍 عکس پروفایل استیو هستش.😊
استیوو وارد کلاس شد
انقدر حول شدم که دفترش از دستم افتاد نتونستم دست خطش رو ببینم
استیو گفت : توی دفترم چیزی میخواستین گفتم فقطط فکر کردم دفترم اشتباهی توی کیفه توعه اخه دفترم گم شده!!!
سلین بزور جلو خندش رو گرفته بود
تا میتونستم پاشو لگد کردم خدایا خندید
اون نمیتونه جلو خندش رو بگیره وای این دفعه دیگه گاومون زایید
استیو گفت : به چی میخندی سلین ؟
من گفتم : هیچی یاد خاطره اش افتاد.
استیو گفت : مگه توی توی ذهن اونی که میفهمی یاد چی افتاده؟؟
صورتم سرخ شد سوتی وحشتناکی دادهه بودم .
هیچ جور نمیتونستم جمعش کنم .
توی دلم میگفتم الان اون چی فکر میکنه پیش خودش 😰
اومدم چیزی بگم که یک دفعه..
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
بعدی میخوام🥺
حتما 😊
نوشتم منتظرم ثبت بشه😢
عالی عالی عالی عالیییییی بود
مرسیی😍😍❤