
🗿🌸
از زبان کیونگسو: عف چهخونه ای داشت ژوننن جئون: صاف کردن صدا-خب خوش اومدیدددد:»»» با لبخند خرگوشی- کیونگسو:, سمسمسمس چقد کیوتهههه هن؟ چی دارم میگم؟ یدونه چک زدم به خودم و گفتم هفخ(برعکس) شووو خیلیم زشتهههه جئون: خب اول از همه میخام از همتون تشکر کنم چون بخاطر شما شرکت به این سطح رسید درمورد چی داشت حرف میزد؟ شرکت چیشده؟ کیونگسو: اهم ببخشید مگه شرکت چی شده..؟ همه زدن زیر خنده ساکورا: واقن نمیدونی؟ خنده- خیلی از دنیا عقبی چن وقت یه بار گوشیتو چک میکنی؟ (بچا ساکورا یه دختر چندشه که همه ازش بدشون میاد و خودشو به هردر میزنه که کوک ازش خوشش بیاد) جئون: ساکورا دوباره شروع نکن وگرنه همین الان اخراجت میکنم! ژوننن ساکت شددد کیونگسو: فک نمیکنم به حیون ها ربط داشته باشه که من تو گوشیم چیکار میکنم و چند وقت یه بار چکش میکنم چون من مث بعضیا نیسم که ۲۴ ساعت ماسک صورت و اینجور چیزا بخرم که پسرای ازم خوششون بیاد! یه رو به ساکورا کردم و گفتم: درسته؟ ساکورا با اخم غلیظی دست به سینه شد مغز جئون: الحق زن خودمه🗿 جیمین: هنوز نشده ها! جئون: چ چی؟ جیمین: کیونگسو هنوز زنت نشده! جئون: من دارم تو ذهنم حرف میزنمممم جیمین:🗿🗿
چن دقیقه دیگه: خدمت کارای جئون میز رو چیدن و غذاهارو آوردن خدا خیرتون بده دارم سوراخ میشمممم رفتم دستشویی که دست و صورتمو بشورم که دیدم یکی تو دستشوییه! از تو آیینه یه نگا کرد دیدم جئونه(داشت صورتشو میشست) کیونگسو: ب ببخشید جئون:عیب نداره چیزی میخاستی؟ کیونگسو:ن نه شما کارتونو بکنید میخاستم درو ببندم که نزاشت یه نگاه متعجبی کردم یا خدا چشه... جئون: کارم تموم شده میتونی بری تو کیونگسو: ممنون...ینی ببخشید...ینی نه چیزه... جئون با یه بخنده: فهمیدم فهمیدم ولش کن... از خجالت مردم خدا اههه با لپانی همانند هلو سرخ رفتم تو و درو بستم دختره ی خنگگگگ یدیر(برعکس بخونید) چرا در نزدیییی اصن چرا با موهای خیس انقد جذاب شده بودددد اصن من چمههههه یه آب زدم به صورتمو و رفتم بیرون واییی الان چجوری نگاش کنم روم نمیشه حتی باهاش حرف بزنم... نصف شرکت سر میز بودن فک کنم وقتشه برم... میخاستم اون ته مها بشینم که خدمت کاره اومد خ/ر: ببخشید جای شما اونجاس! اونجا که مبشه بغل دست جئون واییی کیونگسو: چرا اونجا؟ خ/ر: چون براساس جایگاه تو شرکته بفرمایید کیونگسو: اووو ممنون... وای نهههه نشستم ولی انگار داشتم آب میشدم همینجوری داشتم عرق میکردمممم واییی چمهههه یه دستمال برداشتم و عرقمو پاک کردم
جئون دستشو گذاشت رو شونم(شیپ🗿) داشتم آب میرفتمم جئون: چیزی شده؟ حالت بده؟ کیونگسو: نه نه چیزی نیس خوبممم دستمو گرفت جئون: پاشو چتههه واییی الان بقیه چه فکری میکنننن بردتم تو دستشویی و یه آب به صورتم زد و دستشو گذاشت رو پیشونیم جئون: داغی چیزی شده؟ کیونگسو: نه نه خوبم واقن داشتم غش میکردم چرا اینجوری شدم؟ یهو یادم افتاد آسم دارم... کیونگسو: وای نههه سرفه های پشت سر هم- جئون: کی کیونگسو خوبی چی شدهههه؟ کیونگسو: چیزی نیس سرفه- من آسم دارم اسپرم یادم رفته سرفه- چن دقیقه دیگه خوب میشه جئون: ولی حالت بدههه رف بیرون جئون: بچه ها کسی اسپره آسم دارههههه؟ زود باشیددددد نیکی(یکی از پسرای شرکت): بفرمایدد جئون: برا توعه؟ نیکی: نه امروز قبل اینکه بیام اینجا برا آجیم گرفتم میتونید استفاده کنید بعدا براش میگیرم جئون: آخه... نیکی: مشکلی نیسسس جئون: مرسییییی سریع اومد تو دستشویی جئون: بیا بدوووو دوتا پیس زدم کیونگسو: نفش عمیق- م مرسی:»»» جئون: ولی هنوزم داغی میخای ببرمت خونه؟ کیونگسو: ن نه اینو گفتم دیگه نفهمیدم چیشد از زبان جئون: اینو گف افتاد جئون: کیونگسو چیشد؟ کیونگسوووووو بردمش بیرون جئون: جیمین زود باشششش کیونگسو حالش بدههههه(باداد) نکته: جیمینی ژون دکتر هستن🗿 هردو بدو بدو به سمت اتاق حرکت میکنند جیمین: چیشدع بهش؟ جئون: گفت آسم دارم و اسپرم یادم رفته چنددقیقه بعد از نیکی اسپره گرفتم چنتا پیس زد بعد افتاد جیمین: وایی حتما خیلی دیر بهش رسوندی جئون: باید چیکار کنممم؟ جیمین: چیز مهمی نیس بزار یخوره استراحت کنه پیشش بمون جئون: باشه جیمین رف بیرون خیلی کیوت خابیده بود حقیقتا:»»» نمیتونستم تحمل کنممم شلبغ(برعکس) کردمممم از زبان کیونگسو: چشامو باز کردم اینجا کجاس؟ چیشد؟ یهو یادم افتاد... میخاستم پاشم که دیدم یکی داره مانعش میشه... دیدم جئونه که ب+لم کرده:»»» خابش برده بود منم نمیتونستم کاری کنم... چرا ب+لش انقد آرامش بخش بود:»»»»
نمیخاستم بیدار شه و ولم کنه نمیدونم چرا...(خاهرم عاشق شدی🥰) شبیه خرگوشا شده بود نمیتونستم بچلومش پس بغ+ش کردممم از زبان کوک: احساس کردم یکی بغ+م کرد فهمیدم کیونگسوعه نمیخاستم چشامو باز کنم چون میفهمید بیدارم و ولم میکرد:»»» بعد چن دقیقه چشامو باز کردم یهو ولمکرد جئون: خوبی؟ کیونگسو: آ آره بهترم... از زبان کیونگسو: سمسممس چرا ولم نمیکرد میخاستم بغ+ش کنممم یا ابلفضل دستشو آورد جلو موهامو ناز کرد جئون: چیشد یهو بهت؟ کیونگسو: ن ن نمیدونم فک کنم دیر اسپره زدم... گوشیشو برداشت و ساعتو نگاه کرد جئون: اووو یهرب گذشته گرسنت نیس؟ کیونگسو:اگه بخام راستشو بگم دارم سوراخ میشم یه خنده کرد و گفبریم شام بخوریم توقع داشتم مث بقیه روزا راهشو کج کنه بره ولی دستمو گرفت و راه افتاد:»»» چرا انقد به آدم آرامش میداد لنتییی جئون: متاسفم بابت تاخیر یه مشکلی برای کیونگسو افتاده بود ساکورا: هه آقای جئون شما چقد ساده اید خودشو زده به مریضی! حقیقتا ناراحت شدم... داشت بهم تحمت میزدددد جئون یه اخم غلیظی کرد ساکورا فهمید باید زیپ کنه دوباره ساکت شد همه اومدن سر میز جئونم منو پیشخودش نشوند جئون: اگه دوباره حالت بد شد بهم بگو خب؟ کیونگسو: ب باشه دستشو گذاشت رو پیشونیم جئون: تبت رفته خوبه ساکورا جلو من نشسته بود از شدت عصبانیت قرمز شده بود... بعد شام:
جئون: خب میخام یهچیزی بهتون بگم... من خیلی وقته یکی از دخترای شرکت رو دوست دارم و اینجا میخام رسما ازش خاستگاری کنم(ژون🗿) یه نگاه به بند کفشش کرد ساکورام جلوش بود منم فهمیدم میخاد چیکار کنه لبخند ملیحی زدم اونم فهمید فهمیدم(🗿) یه چشمک زد که بریم ایسگاشو بگیریم🗿 انگشت شستمو به اشاره تایید نشون دادم ژون چه چیزی بشه🗿 رف جلو ساکورا و خم شد ساکورا ذوق کرده بود و یه نیشخند به من زد لبخند ملیحی زدم... بیچاره نمیدونه میخاد آناناس شه... جئون دستشو از تو جیباش آورد بیرون و بند کفششو بست و دوباره پاشد جئون: اهم معذرت میخام بندم باز شده بود... همه زدیم زیر خنده کیونگسو: بشین تا اقای جئون سوار بر اسب سفید بیاد😂😔 ساکورا: دارم برات جئون: اهم...(ینی رز نزدید🗿) خونرو دوقسمت کرده بودن جئون داشت میومد طرف قسمت دخترا... یه مبل سه نفره بود که منو سانا و یه دختر دیگه بودیم
داشت میومد سمت مبل ما داشت جالب میشد🗿 زانو زد ژوننن کیه سر به سرش بزارم🗿 یه حلقم از جیبش دراورد چه گشنگ بود🗿 صداشو صاف کرد🗿 مغز جئون: خجالت میکشم بگمممم هوففف خاک تو سرت بگو دیگههههه جئون: کیونگسو، با من ازدواج میکنی؟ هن؟ کی؟ با من بود؟ شوموخ نکن؟ خشکم زده بود یه لبخند بانیی زد سمسممسمسس کیونگسو: م معلومهههه سه ماه بعد: جئون: خانم جئوننمیخاید پاشید؟ امروز عروسیتونه هااا کیونگسو: عههه جانگکوک ولمکن خابممیاد برو خودت خرید هرچی گرفتی گرفتی میپوشم جئون: پا نمیشی نه؟ کیونگسو: نه پتورم کشید رو سرش جئون: خیله خب رف بیرون درمقفل کرد ای فاقد شعور... کیونگسو: غلط کردم باز کننن درووووو جئون: نشنیدم چی گفتی🗿؟ کیونگسو: غلط کردمممم جئون: حالا شد🗿 حاضر شدم ولی همچنان خابممیومد جئون: دستاشو باز کرد- بغل؟ کیونگسو: باشه رفتم بغلش- خابممیاد زود بریم بیایممم جئون: باشه با خنده- کیونگسو: تو نمیخای از این حالت پوکری دراییی؟ جئون: یااااا یه هفته بعد: عروسی برگزار شد عروس بلرو گف اونام خوشبخت شدن و تمام🗿 مدیونین فککنین خابممیاد میخام زود تموم شه... تا آخر برید بازدید ثبت شهههه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیییییییییی بودددد
وای🥹
حیح منم خابم میاد🥲💔
+
عالی بود 💜❤😍😘😘😍❤💜
فیک بعدی از شوگا باشه
ممنون
فیکی که دارم مینویسم از تهیونگه این تموم شد از شوگا میزارم
ممنون گلم 💜
عالیییییییییییییییییییی بودددد❤
ممنوننن
عررر بی نظیر بود فقط کاش پارت هاش بیشتر بود🥹🥲
مرسییی
...
عالیییی بوددددد
مرسییی
فیک بعدی از تهیونگ باشه
چشم
عالییییییی
بعدی رو از هیونگ لاین بزار اخه ازشون فیک کمه
حتمااا
توام که همیشه خابی
ولیییی
عالی بود
قشنگ اون دختر رو جرررررررر دادی
حال کردنم
🗿👌