
سلام خوبید ؟ سلامتید؟ رو به رشدین😊☺ پارت ۲ خدمت شما عزیزان😇💓( خانم معلم شدم😂😂😂)کامنت بزارید واسممم😉لایک کنیدددددددددد😣😃💓لطفا تستمم معرفی کنید💗💗💗💗💗💗💗💗💗
«از زبان کوکی» دوییدم سمتش کوکی: خانمم...ش...شما سعی کرد بلند شه... دستشو گرفتم بلندش کردم کوکی: چیز...حالتون خوبه؟ ا/ت: من یکم ترسیدم... ببخشید واقعا... «کوکی» یه لحظه چشمم افتاد به کیفش روش نوشته بودbts فهمیدم آرمیه کوکی: اما یکم نترسیدی... قیافت داد میزنه که ... خیلی ترسیدی ا/ت: آره... ماسکشو دراورد( ا/ت) «کوکی» وقتی قیافه شو دیدم جا خوردم اصلا شبیه کره ایا نبود خیلی بامزه بود دیدم داره اشک میریزه من واقعا نمیدونستم چی شده اما میخواستم کمکش کنم کوکی: هی هی گریه نکن...بهم بگو از چی میترسی؟چیشده؟ دستشو گرفتم رفتم سمت یه صندلی که اون بغل بود هنو داشت گریه میکرد رفتم سمت مغازه ای که اونجا بود یه بطری آب معدنی خریدم دادم بهش کوکی: میتونم کمکت کنم ا/ت: من... من نمیدونم شما کی هستی نمیتونم بگم تا همینجاشم کمکم کردید از تون ممنونم ا/ت بلند شدم که برم اما اون آقاعه( منظورش کوکیه😂... تو الان نمیدونی با کی طرفی😂) نزاشت بلند شم 😮 کوکی: تو بودی داشتی آهنگ میخوندی؟ ا/ت: آ...ره کوکی: بگو ببینم اسمت چیه؟ ا/ت:( ترسیدم ... خدایا این کیه از من چی میخواد) ا/ت:من... کوکی: از من میترسی؟ به من نگا کن ا/ت: بیشتر بهش دقت کردم... کوکی:منو نگا ... بهم اعتماد کن...پشیمونت نمیکنم ا/ت: من ا/ت هستم کوکی: چه اسم قشنگی😊هم خودت فوق العاده ای هم صدات😃 ا/ت: مرسی کوکی: خب... خانم ا/ت ی آرمی بایست کیه؟🌟🌠 ا/ت: از کجا فهمیدی؟ بایسم جونگ کوکه( بایست رو به روته نجاتت داده😑😐) ا/ت: اون یکی از دلیل هایی که اومدم اینجا کوکی: خوشحالم که بخاطر من اومدی اینجا💓💓( ماسکشو دراود) سعی کن قوی باشی 🌟☺😉 ا/ت: ا..قلبمممممممممم باورممم نمیشههه 💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓 کوکی: نمیخواستم اینجوری باهم ملاقات کنیم ببخشید شوکه شدی
کوکی: الان خوبی؟😊 ا/ت: آره معلومه چرا بد باشم💓 کوکی: ببینم... تو خواننده ای؟ ا/ت: من با دوستم چند ساله که داریم واسه اینکار تمرین میکنیم اومدم اینجا تا...واسه کمپانی بیگ هیت تست بدم شنیدم کارآموز دختر قبول میکنن من بخاطر اینکار خانوادمو ول کردم پس به خودم قول دادم که قبول شم کوکی: واقعااااا؟؟؟ تو موفق میشی تستت فرداس؟ آره؟ ا/ت: از کجا میدونی؟؟ کوکی: خب رفته بودم کمپانی رو یه پوستر نوشته بودن که تست میگیرن ... پس فکر کنم بازم ببینمت چون ماهم داریم برای کنسرت یک ماه دیگمون تمرین میکنیم ا/ت: چه خوبببب😍😍😍😍😍😍😍😍😍موفق باشید💓 کوکی: میتونم بپرسم چرا ترسیدی؟ البته...اگه ناراحت نمیشی... «ادامه ش از زبان ا/ت» همه چیو به جونگ کوک گفتم با اینکه هنوزم باورممممم نمیشد جلوم نشسته😭💓😍... «بعد پنج دقیقه» دیدم یکی داره بلند صدام میکنه
کوکی: کیه؟ ا/ت: دیدم سوجینه😶😶😶😶😶 سوجین سفت بغلم کرد سوجین: ا/تتتتتتتتت چی شد؟؟؟؟ هااااا؟؟ خوبی؟ سالمی؟ ا/ت: من خوبم ممنون سوجین: مردمم دختره ی دیونه😂تا اینجا دوییدم خدا بگم چیکارت کنه😂فک کردم سوهو رو دیدی
ا/ت: دیدمش😐بخاطر همین زهرم ترکیدد😶فک کردی اومدم پارک؟😑 سوجین: آااااا قلبمم یا خدااااااا... افتاد زمین😐 جونگ کوک: خوبی؟!! سوجین: ا/تتتت من چشمم آلبالو گیلاس میچینه یا اییییین جونگ کوکههههه گااااااااد😭آخ قلبمممممم💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔 ا/ت: آروم باش سوجین💝💝💝💝💋 سوجین: چجورییییییییییییییییییییییییییییییییی
سوجین جو زده شده بود بعدش از کوکی امضا گرفتیمو رفتیم💜 اونم برامون آرزوی موفقیت کرد رفتیم خونه و حسابی تمرییین کردیم خسته شده بودم پس تصمیم گرفتم استراحت کنم سوجین واسم آبمیوه آورد🍹🌉 ا/ت: اونی🌌 سوجین: جااان💜
ا/ت: سوهو از جون من چی میخواد؟؟😑😐😭💔 سوجین: بابا اون خله مریضی اعصاب داره قرصاشم نمیخوره پاک قاطی کرده😑ولش کن 😶 مامانشم حالش خوب نیس به من گفت حواسم به سوهو باشه اما... من فقط میتونم قرصاشو بخرم همه رم میندازه دور باید تحت درمان باشه اما قبول نمیکنه که... تو ناراحت نباش بیا بریم شام فردا روز مهمیه ا/ت: باشه💝 رفتیم خوابیدیم من تا صبح خوابم نبرد از بس استرس داشتم ولی هیجانم داشتم❤ «از زبان کوکی» همش تو راه تو فکر اون دختر کیوت و ناز بودم😍دل تو دلم نبود به اعضا همه چیزو بگم سر میز شام بودیم( نکته ا/ت سوجین زودتر خوابیدن) تهیونگ: هی جونگ کوکیی تو فکریا😂😊 جین: نکنه.... دوست دختر دارههه😂😍😍😍😍کیه؟ شوگا: منم کنجکاوم😂 جونگ کوک: عه نه بابا💔😐امروز با یه دختر برخورد کردم...«همه چیزو میگه» نامجون: پس ... فردا میبینیمش😍من هیجان دارم جین: آرههههه😂😍 جی هوپ: بسه بابا برید بخوابید من برم واسه فردا تیپ بزنم😂💝
«صبح» سوجین: خوابالووو پاشو ا/ت: هاااا...تازه ساعت هفته که😴😴 سوجین: تو انقدر اسلو موشنی که تا حاضر شی ساعت میشه ۱۰ ما باید ۱۰ اونجا باشیم پاشو تمرییییییین کن ا/ت: باشهههه سریع صبحانه خوردیم ( کتابی شد😂) داشتیم تمرین میکردیم سوجین: ا/ت ا/ت: بله؟ سوجین: من و تو خیلی واسه اینکار تلاش کردیم پس باید موفق بشیم ا/ت: آره
راه افتادیم به سمت کمپانی فقط ۸ نفر اونجا بودن😐که با من و سوجین میشد ده تا😐 پس قطعا امروز میگفتن کی میره کی میمونه چون کم بودیم یه خانمی اونجا بود ا/ت: ببخشید خانممممم...👋👋👋 خانم:بله عزیزم... ؟ مشکلی هست؟ آااا واسه تست اومدی؟ ا/ت: بله میشه واسم بیشتر توضیح بدید که باید چیکار کنم؟ خانم: عزیزم شما آخر کارتو میکنی و تا دوساعت دیگه من میگم کیا میتونن کارشونو شروع کنن چون داریم برای یه گروه برنامه ریزی میکنیم به کارآموز نیاز داریم اونم به شدت زیاد ا/ت: باشه ممنون متوجه شدم راستی اسمتون چیه؟ من چی بگم به شما؟ خانم: من یجی هستم☺شما دوتا باهم اجرا میکنید؟ ا/ت:بله البته من یه آهنگ تکی ام میخونم خانم یجی: آ باشه شما دونفر آخرید💝 موفق باشید💝😍
«از زبان جونگ کوک» چند ساعتی بود اومده بودم با اعضا تو کمپانی بودیم دنبال ا/ت میگشتم اما پیداش نمیکردم تهیونگ درحالی میدوید اومد سمتم جونگ کوک: چیه؟ تهیونگ: امروز منیجیر دیر میاد خانم یجی گفت میتونیم اودیشن کارآموز هارو ببینیم ...راستی همون دختره ا/ت با دوستش سوجین اونجا بود جونگ کوک: عه نمیگی من دنبالشم😐من دوساعته دور خودم میچرخم یهو خانم یجی اومد تو ا/ت هم باهاش بود خانم یجی: پسراااا صندلیا پر شده انورم جلسه س ایشون... جونگ کوک: ا/تتتت...یعنی چیز...خانم ا/ت من دنبالت بودم ا/ت: ااا من بهتون گفتم که میام تست بدم ببخشید اگه...بخاطر دیروز نگرانت کردم... تهیونگ: جونگ کوک همش تعریفتو... «از زبان ا/ت» جونگ کوک زد به تهیونگ که ساکت باشه خندم گرفته بود😂 خانم یجی: اااا...پس همدیگه رو میشناسید... ا/ت نفر آخره پس کفتم پیشتون بشینه اگه مشکلی ندارید...گرچه میدونم اصلا ندارید«زرنگه😉» تهیونگ: نه. نه اصلاااا 💝 جونگ کوک:نه بابا😃😍 خانم یجی: پس من میرم 😍☺ا/ت تو فوق العاده ای نگران هیچی نباش میترکونی💝💝💝💝😍 فیلمتو دیدم تو و سوجین محشرید دو روزه دیبو میکنید😉 ا/ت: خیلیییییییی ممنون💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜 ....... بعد چند دقیقه کنار تهیونگ و کوک نشستم استرس داشتم (در حد مررررگ) جونگ کوک: استرس داری؟ ا/ت: خیلی تابلوعه نه؟ آییییی دارممم میمرمممممممممممممممممم تهیونگ: یجی...نه خانم یجی از کمتر کسی اینجوری تعریف میکنه پس حتما تو کارت خوبه☺😻🙋 جونگ کوک: تو فوق العاده ای💝💝💝 میتونی ا/ت: امیدوارم☺ یهو منو صدا کردن😮😮😮 جونگ کوک و تهیونگم اومدن سوجین:😍 ما میتونیممم جیمین و سوجین دوساعت داشتن باهم حرف میزدن😮😍 رفتیم و خودمونو معرفی کردیم آهنگی که قرار بود دوتایی اجرا کنیم آهنگ سوت ( بلک پینک) بود همه دست میزدن👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏 بعدش آهنگ تکی خودمو اجرا کردم💝و سوجین ازم فیلم گرفت کل اعضای بی تی اس اونجا بودن😮اصلا حواسم نبودددد باورمم نمیشد تونستم اجرا کنم💜😻 سوجین: ا/ت شییییی تا اینجا خوب بودیم😍 ا/ت: آره💝 خانم یجی: عالیییی💜برید ناهار فعلا تا نتایجو بگیم با یه دختر به اسن رزان آشنا شدیم خیلی کیوت و مهربون بود کارشم خوب بود تصمیم گرفتیم باهم سر یه میز بشینیم💝 رزان: یه کارآموز جدید اومده اسمش سوهوعه اون دستیار خانم یجیه یجوری بود داشتم رد میشدم هلم داد ا/ت: منم یه سوهو میشناسم اونم خله امیدوارم این اون نباشه😐 ( جمله رو حال کردید این اون نباشه😂) سر میز نشسته بودیم رزان داشت با کار آموزای دیگه حرف میزد غذاهارو آورد 💖🍔🍟🍝🍝🍕🍱🍞 دقیقا میز بغلی مون بی تی اس بود💖
«از زبان جونگ کوک» همش نگاهم پیشه ا/ت بود آخه خیلی سعی میکرد مهربون باشه💝💖خیلی کیوت بود جیمین: ا/ت رو دوست داری؟ جونگ کوک: توهم خب همش پیش سوجین بودی که جیمین: عههههه «از زبان ا/ت» سوجین: خیلی وقت بود غذاهای کره ای نخورده بودی ؟ نه؟☺ ا/ت: آره💜😂😉 رزان:آااا من گوشیمو رو میز اون پسرا جا گذاشتم...اما میترسم برم بردارم ا/ت: من واست میارم💖 رزان: مرسی💜 رفتم سمت میز گوشی رو برداشتم یکی صدام کرد -ا/ت؟؟؟ خیلی ترسیده بودم😨😨😨😨😨😨😨متوجه شدم سوهوعه به رو خودم نیوردم به راهم ادامه دادم سوجین یهو پاشد آروم اومد سمتم دوباره همون صدا کرد _با تواممم وایساااااااااااا سوجین تعجب کرده بود من جرعت نکردم برگردم😱داشتم از ترس میمردم سوجین: بازم توووو... سوهو تو چرا دست از سر ما بر نمیداری چرا نمیری دکتر؟؟؟ مامانت حالش خوب نیس همشم بخاطر تووو...برو کنار به ا/ت دست نزن سوهو: ا/ت برگرد ببینمممم همین الانننننن جونگ کوک: تو حق نداری باهاش اینجوری حرف بزنی ا/ت: بیا بزن...تنها کاری که بلدی همینه سوهو: از کی تا حالا انقد پر رو شدی تووو هااااااا هلم دادم با صورت رفتم تو زمین سوجین: تو چته؟؟؟؟؟؟؟ جونگ کوک : ا/ت... خانم یجی اومد تو : اینجا چه خبرهههههههههههههههههه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییییی بود زود تر پارت بعدی رو بزار لطفااااااااا
سلام چرا داستانات نمیاد مردم آنقدر منتظر موندم لطفاً زودتر بزار
تو این اکانته 😭😭😭😭🖤منتشر شدههه
بچه ها تو برسیه🥺
سلام بچه هاا😭😭😭😭😭😭😭ببخشید نبودممم یه مشکلی این مدت واسم پیش اومد🥺😭😭😭😭😭ببخشید
تست تو برسیه همه چیزم واستون گفتم❤قول میدم جبران کنم براتون💕💞💓💗💖
چرا نمیزاری🥺
بچه ها ادامه شو تو این اکانت میزارم♡♡♡♡♡
سلام تستت عالی بود
لطفا به داستان و تست های من هم سر بزنید و با لایک و نظراتتون ما را همراهی کنید اسم داستانمون هست راز پنهان یک شهربازی
ژانرش هم هست:ترسناک،عاشقانه،ماجراجویی،تخیلی
عالی بود 😃 ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
پارت بعدی 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍
وایییییییی
فک کنم صد بار مردم و زنده شدم توروخدا پارت بعد رو بزار دارم میمیرمممممم
چند پارته؟!
سعی میکنم تا پارت ۷ حداقل تموم شه