
سلام این فصل دوم بازگشت از مرگ هستش امیدوارم خوشتون بیاد ( عکس تست ساتلا بعد از خون آشام شدن)
ساتلا: خیله خب میتونیم به محل قرار عروسک بریم سوبارو: روی حرف توهم که نمیشه حرف زد ساتلا: خوبه خودت میدونی سوبارو: دیگه دیگه مگامی: بیاین دیر میشه عروسک: خوش اومدین ساتلا سان بیا جلو ساتلا: بله عروسک: تو دیگه نمی تونی انسان باشی انتخاب کن: نیمه الف: خون آشام: شیطان ساتلا" خون آشام سوبارو: ساتلا نکن آروم باش ساتلا: پس الان که درد دارم طبیعیه سوبارو: ساتلا خیلی خوشگل شدی ساتلا: دندونام خیلی تیز شدن . عروسک: شما الان دیگه خون آشام هستید می تونید به راهتون ادامه بدید مگامی: ساتلا حالت خوبه؟ ساتلا: خیلی خوبم این موجودات چین؟ مگامی: باید بکشیشون ساتلا: ولی خیلی عالیه سوبارو: با یه لگد و یه مشت سر شون رو قطع میکنه!😨😨 مگامی: تموم شد بریم ساتلا: نه وایسا سوبارو: داری چیکار میکنی؟ ساتلا: گشنمه سوبارو: خیلی درد داره مگامی" داره خون تورو میخوره چون نمیتونه غذای معمولی بخوره
سوبارو: ساتلا بسته ساتلا: خون شیرینی داری سوبارو: فکر نمی کردم یه روز تو خون آشام باشی ساتلا: حالا فکرش رو بکن مگامی: واقعا بعضی وقتا ترسناک میشه ساحره شهوت: ساتلا قویه میتونه سوبارو: میتونه ولی من کم خونی میگیرم مگامی: اشکال نداره خوب میشی . اکیدونا: اشکال نداره کم خونی نمیگیری ساتلا: شماها چی میگید؟ سوبارو: هیچی ( در ذهن ساتلا وای چقدر خوشمزه هستش از غذای معمولی بهتره خون سوبارو واقعا خیلی خوبه) سوبارو؛ ساتلا به چی فکر میکنی؟ ساتلا: هیچی مگامی: این در رو چجوری باز کنیم؟ سوبارو: نمیدونم رام: ساتلا ساما با شمشیرتون به در ضربه بزنید ساتلا: باشه مگامی: وای ممنون رام رم: خیلی باحاله ساتلا: راست میگی
ساتلا: خورشید داره در میاد آخیش برم آفتاب بگیرم سوبارو: نکن نور خورشید برای تو ضرر داره تو دیگه انسان نیستی ساتلا: باشه پس من چجوری برم بیرون؟ سوبارو: الان یه چیزی برات پیدا میکنم مگامی: بیا این چتر منه بگیر ساتلا: ممنون مگامی سوبارو: ممنون امیدوارم دوباره انسان بشه ساتلا": میشم نترس سوبارو: چند مرحله هستش؟ عروسک: برید به مدرسه خرابه اونجا ساتلا: ما اومدیم اینجا برگردیم خونه نیومدیم درس بخونیم سوبارو: راست میگه عروسک: روح چند نفر اونجا سرگردان هستش اونارو به آرامش برسونید و بعد آزاد می شید ممکنه زنده برنگردید ساتلا: وای چه باحال سوبارو: ساتلا سادیسم نداری که ساتلا: شاید دارم سوبارو: وای خدای بزرگ😨😨 مگامی: ساتلا هرچی سوبارو گفت درسته وایسا با چه سرعتی داره میدوه سوبارو: وایسا ساتلا ساتلا: ها چی میگی عروسک: در غیر این صورت اگر نتونست اونارو به آرامش برسونید نمی تونید از اونجا بیاید بیرون
ساتلا: سوبارو الان اومدیم تو این مدرسه نفرین شده دیگه ترس نداره سوبارو: ساتلا همه ما مثل تو هیولا نیستیم ساتلا: من هیولا نیستم خون آشام هستم سوبارو: چرا به من نگاه میکنی؟ ساتلا: آخه خون شیرینی داری سوبارو: نه نمیخوام ساتلا: پیرهنتو دربیار سوبارو: ساتلا احمق نباش ساتلا: گوش کن گشنمه سوبارو: آخ چقدر درد داره ساتلا: درد خوبه بیشتر درد بکش سوبارو: این دیوونست ساتلا: من دیوونه نیستم سوبارو: فکر کنم نصف خون بدنم خورده شده ساتلا: خیلی خوبه خیلی شیرینه دوست دارم سوبارو: دوست نداشته باش ساتلا: خون تو واقعا خوبه سوبارو سوبارو: خدا کنه انسان شی ساتلا: نمیخوام میخوام تمام عمر از خون تو تغذیه کنم سوبارو: نه نکن لطفا ساتلا: وای ناله کن خیلی خوبه سوبارو: تو خیلی دیوونه هستی خیلی ساتلا: فرار نکن اینجا پر از ارواح هستش کشته میشی سوبارو: راست میگی
مگامی: سوبارو خدا بهت رحم کنه سوبارو: امیدوارم تا خون کاملمو نخورده مگامی: به نظرش تو خوشمزه ای سوبارو: ولش کن ساتلا: بالاخره پیداتون کردم سوبارو: ساتلا دستت چی شده؟ ساتلا: یکی از اون روح ها بهم حمله کرد و دستمو به این روز انداخت سوبارو: اشکال نداره بیا درستش میکنم ساتلا: ممنون ( در ذهن سوبارو دیگه خون منو نمیخوره چون بهش کمک کردم) ساتلا: این کارت باعث نمیشه که دیگه خون تورو نمیخورم سوبارو: تو فکرم رو میخونی! ساتلا: خب دیگه چیکار کنم مگامی مواظب باش مگامی: ساتلا ساتلا: به موقع بهش حمله کردم مگامی: چه زمان بندی دقیقی ساتلا: گوش کن بهمون کمک کن از اینجا بریم بیرون روح: چرا وقتی میتونم همتون رو بکشم. ساتلا: پس خودت خواستی سوبارو؛ ساتلا چقدر خوب شمشیر می کشه مگامی: ۳ ماه باهاش تمرین کردیم البته به قصد کشتن تو ساتلا: آخ خیلی درد دارم سوبارو: خوبی؟ ساتلا: نه ولی بدنم داره ترمیم میشه
اکیدونا: از بقیه جدا شدم خطرناکه روح: بالاخره یکی شون رو پیدا کردم اکیدونا: از اینجا برو یه سوال ما چجوری شمارو به آرامش برسونیم؟ روح: به مهمانی جنازه ها بیاید ساتلا: کجا بیایم؟ اکیدونا: خداروشکر ساتلا سان اومدی ساتلا: فقط جواب سوالش رو بده سوبارو: ساتلا بیا بریم یه جوری از اینجا میریم بیرون ساتلا: چجوری نشنیدی عروسک چی گفت؟ سوبارو: آره شنیدم ولی ممکنه یه راه دیگه هم باشه ساتلا: حق با تو هستش مهمونی کجاس؟ سوبارو: مسخرمون کرده ساتلا: باید برم توی این اتاق ترسناک پر از خون؟ سوبارو؛ تو خون منو میخوری چندشت نمیشه حالا نمی تونی بری توی یه اتاق که پر از خونه؟ ساتلا: تنها بیام؟ روح: البته بفرمائید سوبارو: برو ساتلا میتونی ساتلا: باشه بریم
خیلی ممنون که خواندید اسم داستان خوبه؟ یا قبلی بهتر بود؟
امیدوارم که خوشتون بیاد
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود عزیزم
بیا یه سری به تست های من بزن
حتما
فقط من اینجوری فکر میکنم یا واقعا به جای ترسناک بودن خنده داره؟
😅 نمیسه گفت خنده دار..ترسناک هم نمیشه گفت ..ولی ژاندش عالیه..
اسمشم خوبه..
با همین روال ادامه بده..👌🙂