
سلام 👋👋 خسته نباشید💜💫
گفت خب حالا این دختر که دل پسر خاله ی مارو برده کی هست؟ رابین گفت خب راستش چیزه امممممم مرینت گفت خب پس دوس نداری بگی فقط اینو بگو که تو پاریسه تا کشور خودتون رابین گفت اینجاس مرینت گفت خب اسمش چند حرف داره رابین گفت ۶ حرف داره مرینت گفت اولین حروفش رابین گفت ک مری گفت آخرین حرفش رابین گفت اههههههههههه مگه بی سوالیه مرینت گفت خب چی کار کنم تو پاریس (تو پاریس همچین دخترایی هستن که اسمشون ۶ حرف باشه و اولین حرفش ک باشه ولی مری نمیشناستشون) هیچ دختری نیست که اسمش ۶ حرف باشه و اول اسمش ک باشه به جزززززززز
کاگامی. نکنه تو عاشق............ کاگامی شدی😱 رابین گفت بله عاشقش شدم و تازه با تمام انتخابای مامانم جوره هم اهل ژاپنع هم خانوادش اصیل هستن هم دختر خانومیه هم ورزشکاره هم....... مرینت گفت انقدر برا من هم هم نکن ولی کاگامی سخت پسنده البته خانوادش سخت پسند ترنااا
رابین گفت چه کنم وقتی این دل گرفتار میشه دیگه گرفتار میشه😔 مری گفت درکت میکنم وقتی دل گرفتار میشه دیگه نمیشه کاریش کرد اگه به عشقت نرسی فقط با زمان زیاددددددددددد می تونی فراموشش کنی رابین به مری گفت تو تا به حال عاشق شدی ؟؟ در همین لحظه که رابین از مری اینو پرسید آدرین رسید رفت پشتشون گوش وایساد (رابین و مری گوشه ای از دانشگاه نشستن)
مری گفت اگه بگم به کسی نمی گی ؟ رابین گفت نچ مری گفت خب عشق من بهش تموم شده ولی اثراتی هنوز ازش هست تا اومد ادامشو بگه رابین گفت قبل از اینکه اسمشو بگی من ی حدس بزنم مری گفت بزن رابین گفت آدرین آگراسته مری گفت یعنی انقدر تابلوعه رابین گفت خب آره مری گفت پس چرا خودش نفهمید رابین گفت حتما خنگه دیگه🤭 مری گفت نه بابا خنگ کجاشه اون بهترین پسریه که تو عمرم دیدم با اون چشای سبز و موهای طلایی دلبرانش🤤
بعد از حرفای مری و رابین آدرین با لپای سرخ اومد جلوی مری ، مرینت گفت سلام آدرین هم سلام کرد مری پرسید چرا لپات گل افتاده آدرین از خجالت به زمین نگاه کرد و گفت واقعا من انقدر خوشگلم یعنی تو منو خیلی دوس داری؟😦❤ مری گفت همه رو شنیدی؟ گفت آره همه رو. مرینت رنگش شد مثل تیکی حتی از تیکی قرمز تر رابینم از اون طرف داشت نگاشون میکرد
آدرین گفت خب راستش منم تو رو خیلی دوس دارم سعی کردم تو رفتار های آخرم بهت نشون بدم اما نگرفتی😐 مری گفت خب...... تو کاگامی رو دوس داری ......تا اومد بقیشو بگه، آدرین گفت نه نه نه من اونو دوس ندارم و تازه کاگامی ی عشق جدید داره تا اینو گفت رابین 💔 ناراحت شد. دو زانو افتاد زمین. مرینت هم اصلا حواسش به رابین نبود
مری و آدرین با هم دوس شدن از اون دوستی های ساده از اون یکی دوستی ها💏 ولی رابین قلبش ۱۰۰ تیکه شد (آدرین نمی دونسته عشق جدید کاگامی کیه فقط میدونسته عاشق یکی دیگه شده) همون لحظه بود که هاک ماث ناراحتیه ی نفر و حس کرد ی آکوما فرستاد پیش رابین. آکدما رفت توی قلب رابین و رابین رو تبدیل به یک قول کرد . رابین می تونست هر کسی رو که دوس داره عاشق خودش کنه و به فرمان خودش در بیاره
رفت و رفت و رفت تا رسید به خونه ی کاگامی به نگهبانا گفت در و باز کنید قبل اینکه این حرف زدنو شروع کنه اونا در رفتن، دو تا پا داشتن، دو تا دیگه قرض گرفتن و فرارر 🏃♂️🚴♂️ (رابین اسم شرور شدش = Broken Heart یا همون قلب شکسته هستش) رفت جلوی مادر کاگامی بهش گفت کاگامی کجاست؟ مادر کاگامی گفت تو کی هستی؟ قلب شکسته گفت سواله من و با سوال جوهب نده ولی بزار خودمو معرفی کنم من قلب شکسته هستم.
مادر کاگامی گفت تو حق نداری وارد خونه ی من بشه قلب شکسته گفت من به هر جا که بخوام وارد میشم و بعد با خودش گفت چرا من سه ساعته اینو معطل کردم بزار به فرمان خودم درش بیارم و ی قلب بادکنکی پرت کرد سمتش مادر کاگامی فک کرد چیزی نیست و بادکنک و گرفت و به فرمان قلب شکسته در اومد ❤🎈
یهو کاگامی از اتاقش اومد بیرون دید یکی اونجاس و داد زد. (میریم پیش مری و ادرین) مری و آدرین کلی درد و دل کردن بعد از حرف زدناشون مری به آدرین گفت خب من برم پیش کاگامی و بهش بگم که رابین مثل دیوونه ها عاشقشه آدرین گفت منم باهات میام ولی جلوی در میمونم مری و آدرین اومدن در خونه ی کاگامی اینا دیدن همه جا بهم رختی(حیاطشونو دیدن وارد خونخ نشدن) مری گفت بریم داخل خونه هم ببینیم چه خبره تا در و باز کردن قلب شکسته رو دیدن مری به آدرین گفت خب چیزه من برم ی جایی قایم شم بعدا میبینمت و رفت پش دیوار خونه ی کاگامی اینا آدرین هم رفت پشت همون دیوار ولی مری از سمت راست رفت آدرین از سمت چپ و دو تایی تبدیل شدن یهو.................
تموم شد.😐 امیدوارم دوست داشته باشید 💗💫 لایک و نظر یادتون نره.🧠😉 دوستون دارم🧡 خدانگهدار👋
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خب خب خب
می خواستم داستانم و بزارم تو صف بررسی ولی نوشتن تست جدید تا ساعت ۱۸ یا ۶ بعد از ظهر امروز غیر فعاله🙇♀️🤦♀️
قسمت بعد داخل بررسیه😜
هورااااااااااااااااااااا🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍
من عاشق داستانت شدم ولی این آخراش یکم بد شده😭
سه تا دلیل داره↓
1لوکا از داستان رفت
2آدرین و مرینت نباید اولش بد میشدن و نباید بعدش خیلی خوب میشدم یعنی باید مثله تو کارتون باشه رفتارشون
3مرینت دیگه دست و پا چلفتی نیست😂😭
لطفا لطفا به این نکته هایی که گفتم فکر کن😢
لطفا زودتر پارت بعدی رو بذار😭😭😭😭
چشم🙏🤝
میسی💜
فوق العاده،بعدی رو زودتر بزار
عالییییییییییی🥰💚😍✨🌺😘
ملسی💜💫
سلام تست اونقدر عالی بود که قابل توصیب نیس بابا عالی لطفا اون یکی تست رو زود بزار
چشم🙈💗
میسی عزیزم💜😽
سلام 👋👋 خسته نباشید💜💫
سلام، مگه معلمیم که میگی خسته نباشیم😂😂، شوخی کردم، مثل همیشه عالی بود 💙 💙
انقدر معلممون ازم کنفرانس گرفته شده تیکه کلامم هرکسیو که می بینم میگم
سلام،خسته نباشید😂
میسی💜
اخ جونم این یکی زود آمد 🥳🥳🥳
عالیییییییییییییییییییی بود 😍😍😍😍
منتظر پارت بعدی هستم
اکی💜
انشالله به امید حق علیه باطل فردا قسمت بعدو میزارم💚
عااااااالی بود
لطفا هرچه زودتر کشف هویت کن تو داستان
اکی💜
سعی خودمو می کنم🤗
خیلی عالی بود ❤️💫👌💛💚💛💚💛💚💙💜💙💜🖤
به داستان منم سر بزنید
چشم🧡
میسی💚
عالییییی بود .
بعدی رو زود بزار لطفا به داستان منم سر بزن
چشم🤗
تنکیو💜