سلام امیدوارم حالتون خوب باشه بریم سراغ داستان 👈🏻👈🏻👈🏻👈🏻👈🏻👈🏻👈🏻❤❤❤❤
گفتم باشه ولی جز من و تو کسی دیگه نباید از این راز خبردار بشه با شوق گفت باشه و منم هم شروع کردم به آموزش که خاله شیلا گفت: بیاید پایین شام حاضر .. بعد از شام رفتم داخل اتاقا انقدر خسته بودم که زود خوابم برد فردا صبح مارسل: رفتم شیمر رو بیدار کردم، رفتم تا لیا رو هم بیدار کنم که در زدم ولی جواب نداد شیطوینم گل کرد رفتم پایه تختش رو تکون دادم و داد زدم گفت زلزله …
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
بچه ها پارت پنجم منتشر شد
بچه ها دارم داستان جدید درباره اواتار و میراکس مینویسم به اسم میراکلس و اواتار انگ خیلی باحاله