سلام من یک دختر دبیرستانی ام ....
من کلارام و امروز اولین روزی هست که به مدرسه ی جدید میرم.
هم ذوق زده ام هم استرس دارم .
به این فکر میکنم که اگه دوستی توی این مدرسه پیدا نکنم خیلی تنها میشم.
توی راه مدرسه بعضی از بچه هارو دیدم
وقتی به مدرسه رسیدم خیلی استرس بیشتر گرفتم دستام یخ زده بود.
وقنی وارد مدرسه شدم نگاه بقیه کاملا عادی بود.
وارد کلاس شدم .
بچه بهم خوش امد گویی گفتن
معلم ازم خواست پیش اِستیو بشینم.
اون خوشگل بود.
اون پسر بدی نبود .
توی درس هام بهم کمک کرد باهوش بود .
چند روزی گذشت و من بلاخره دوستی به نام سِلین اون خیلی دختر مهربونی خیلی خوش حالم که دیگه تنها نیستم .
بعضی وقتا بعضی ها من رو مسخره میکنن .
بخاطر اینکه موقع حرف زدن استرس میگیرم .
و کلمات رو اشتباه تلفظ میکنم .
امروز دوباره این اشتباه رو کردم ولی استیو از من طرفداری کرد و در عوض حرف اونا بهشون گفت : اگر شما جای اون بودین چیکار میکردین به خودتون میخندیدید؟
من از کار استیو تعجب کردم .
سلین به من میگه تو به اون علاقه داری وولی من اینجوری فکر نمیکنم اون بقل دستیمه و رفتار من کاملا عادیه!
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
عالیییی بود ❤ میشه لسمتو بگی
ملیسا😊
عالی بود🤩🤩🤩👏👏
مرسی روحیه میدی❤❤😍😍
عالی بود
مرسی❤❤😍
عالییی بود ادامههه بده 😁😁😁😁😁😁
مرسی❤❤😍😍