سلام دوستان این هم از قسمت چهارم فقط یه چیزی آگه نظرات از 20 تا به بالا نباشه دیگه نمیزارم
سلام بچه ها امیدوارم که خوشتون بیاد بریم سراغ داستان از زبان ساتلا :که یهو پسره با سرعت به طرفم اومد چند قدم رفتم جلو خودمو گنده کردم و رسید بهم دستی که چاقو توش بود رو گرفتم و با آرنج زدم تو شکمش بعد پاهام رو زیر پاهاش لایی دادم افتاد زمین بعد خودم رو انداختم روش و چهار انگشت مبارک خود را با سرعت جت زدم رو گلوش و این ضربه نهایی و فلج کننده پایان جنگ منو خرس گنده بود😆
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
15 لایک
دم نویسنده گرم
سلام بچه ها قسمت پنج داستانم رو گذاشتم دو هفته گذشت رد صلاحیت شد😢 انشاءالله فردا دوباره مینویسمش به احتمال زیاد اول شش بیاد بعد پنج
عالییی بودددددد😍😍😍😍
محشر بود😘🤩
مرسی ممنون بچه ها من تا قسمت شش رو گذاشتم برسی شه ولی الان صفحه دکمهها گوشیم کار نمیکنه یه چند روز تول میکشه تا درست شه برا همین اذیت میکنه یه مقدار من آگه تونستم قسمت هفتم رو هم میزارم
با حال بود مرسی😊
عالییییییییییییی بود تازه دارم داستانت رو می خونم و عاشقش شدم 😍😍😍😍
عالی بود